بیش از نیم‌قرن کارنامه هنری محمدرضا شجریان روایت‌های بسیاری دارد، روایت‌هایی که بسیاری از آنها در طول این سال‌ها مکتوب شده‌اند و بسآنلاین یاری دیگر در سینه دوستداران و همکاران او مانده‌اند.  برای ویژه‌نامه هشتادسالگی محمدرضا شجریان به سراغ نسل آخر شاگردان او رفته‌ایم.

کسانی که در سال‌های پختگی و کمال استاد، در محضر او آواز آموخته‌اند و از نکته‌هایی که او درباره تاریخ آواز ایرانی گفته، بهره‌های بسیار برده‌اند. روایت ایشان از استادبزرگ آواز ایرانی روایتی متفاوت است و حلاوتی دیگر دارد.

► یک فرصت طلایی

  • چگونگی تشکیل کارگاه‌های آموزش تخصصی آواز استاد شجریان از زبان مدیر کارگاه

کارگاه‌های استاد شجریان روزهای یکشنبه، صبح‌ها از ساعت ۱۰صبح تا۳۰/۱۲ظهر برای خانم‌ها و عصرها از ساعت ۱۵تا ۱۹برای آقایان برگزار می‌شد. کلاس‌ها براساس گروه‌بندی شامل ۲گروه از آقایان و ۲گروه از بانوان بود که یک هفته در میان در کارگاه حضور پیدا می‌کردند. اینها را ایلیا محمدی‌نیا می‌گوید؛ مدیر کارگاه تخصصی آواز شجریان؛ کارگاهی‌ آموزشی که تا سال۹۳ ادامه داشت، اما دوره آموزش عالی آن به‌خاطر بیماری استاد شجریان برگزار نشد.

محمدی‌نیا در این گفت‌وگو که به مناسبت ۸۰سالگی شجریان گرفته شده از نسل دومی می‌گوید که شاگردان استاد شجریان بودند؛ نسلی که به‌زودی صداهای آنها شنیده می‌شود. او همچنین به تربیت نسل اول شاگردان شجریان اشاره می‌کند؛ نسلی که در رادیو آموزش دیدند و بعدها با خروج شجریان از رادیو، او در منزلش میزبان شاگردانی همچون رفعتی، ‌جهاندار، شفیعی، کرامتی، نوربخش، علیرضا افتخاری، خانم مهرعلی و… شد.

محمدی‌نیا حالا از نسل دوم شاگردان استاد شجریان می‌گوید از کارگاهی که در سال۸۵ برگزار شد. مدیر کارگاه تخصصی آواز شجریان به همشهری می‌گوید: «اوایل سال۸۵ و در زمان معاونت هنری آقای حیدریان در فرهنگستان هنر قرار بر این شد که کارگاه تخصصی آواز در مجموعه آسمان برگزار شود. ۳۰مهرماه همان سال برای پذیرش هنرجو فراخوان عمومی به تمامی رسانه‌ها فرستاده شد. ثبت‌نام به ۲شکل حضوری که بعد از اعلام فراخوان، فرصت ۱۰روزه برای ثبت‌نام داده شد با قید این شرط که متقاضیان ردیف آوازی را گذرانده باشند. استقبال بسیار زیاد بود؛ به‌طوری که ثبت‌نام تمدید شد و در نهایت بیش از۲ هزار نفر موفق به ثبت‌نام شدند. بعد از ثبت‌نام، فرم‌ها توسط آقایان کرامتی، شفیعی، جهاندار و نوربخش مورد بررسی قرار گرفت و از این تعداد حدود ۷۰۰نفر انتخاب شدند. در ادامه آزمون عملی با حضور اساتید موردنظر استاد شجریان برگزار شد که طی ۸روز آزمون گرفته شد که درنهایت ۳۰۰نفر انتخاب شدند.»

محمدی‌نیا ادامه می‌دهد: «۳۰۰نفری که خود استاد شجریان طی ۱۳جلسه در مدت زمان ۲ماه برای انتخاب و حضور در کارگاه، آوازهایشان را شنید. مرحله نخست که تمام شد استاد بیشتر نفرات کارگاه را انتخاب کرده بود. با وجود این، اما استاد از من خواست فایل فیلم‌های جلسات آزمون را در اختیارش قرار دهم. علت را که جویا شدم، گفت: ممکن است روز آزمون با توجه به شرایط روحی هنرجویان یا خستگی من در ساعات پایانی آزمون‌ها دقت لازمه را در انتخاب هنرجویان نداشته باشم و در نتیجه حق کسی ناخواسته ضایع شده باشد.  از آن میان با بررسی فیلم‌های آزمون عملی، استاد شجریان ۶۸نفر را برای کارگاه تخصصی آواز انتخاب کردند و درنهایت این کارگاه با ۴۳ آقا و ۲۵خانم آغاز شد. در آن زمان کارگاه خانم‌ها در دل‌آواز و کارگاه آقایان در مجموعه آسمان فرهنگستان برگزار می‌شد که بعد از سال ۸۸و اتفاقاتی که افتاد به‌رغم تأکید استاد شجریان مبنی بر دایر شدن کلاس‌ها در فرهنگستان هنر، کارگاه آقایان نیز به دل‌آواز منتقل شد و کارگاه‌ها تا سال ۹۳ادامه داشت؛ تا زمانی که کنسرت‌های استاد آغاز و در ادامه بیماری ایشان باعث شد کارگاه ادامه نداشته باشد.

 

  • نیمه‌کاره ماندن کارگاه آموزش دوره عالی

وی در ادامه درباره دوره عالی کارگاه توضیح می‌دهد: «پیش از شروع بیماری استاد و پایان کارگاه‌ قرار بود دوره عالی کارگاه تخصصی آواز از میان ۴۳منتخب، ‌برگزار شود. قرار بر این بود چند نفری برای دوره عالی انتخاب شوند و البته سایر هنرجویان نیز این امکان را به‌عنوان بیننده و مستمع داشتند که در دوره عالی حضور یابند.»

  • مستندی که ساخته نشد

ایلیا محمدی‌نیا توضیح می‌دهد: «در همان سال‌ها نیز قرار بود اصغر فرهادی برای دوره عالی کارگاه فیلم مستندی بسازد که این پروژه عملی نشد؛ از یک‌سو مشغله‌های فرهادی بود و بحث اسپانسر که از سوی او قرار بود اتفاق بیفتد و از سوی دیگر بیماری استاد شجریان اجازه این کار را نداد. البته اگر بحث تهیه مستندی از دوره عالی نبود به حتم دوره عالی برگزار می‌شد؛ چراکه چیزی حدود ۲سال صرف این کار شد و البته به سرانجامی نرسید.»

  • جریان شجریان‌زدگی

وی درباره بحث تقلید از صدای استاد و حواشی بسیاری که همیشه پیرامون این مسئله بود، توضیح می‌دهد: «استاد شجریان همیشه تأکید داشت که تقلید در قدم اول است، اما یک هنرمند نباید در مرحله تقلید بماند و شرط اول برای آواز این است که هنرجو مقلد خوبی باشد، اما در این مرحله توقف نکند.

استاد تأکید می‌کرد: «در تمرین فقط باید تقلید صددرصد بکنید. نترسید شجریان نمی‌شوید، خودتان می‌شوید، خوب می‌شوید. با تقلید یک صدای خوب شما می‌توانید صدای خودتان را صیقل دهید. وقتی شما شعر حافظ را می‌خوانید، چیزی که به آن اضافه نمی‌کنید. شما مثل بچه که زبان را از مادر یاد می‌گیرد، ابتدا باید شیوه را از من همانطور یاد بگیرید. وقتی کسی خوب تقلید کند، می‌تواند خوب هم تقلید نکند.»

درباره جریان شجریان‌زدگی همیشه خود ایشان با طنز از آن صحبت می‌کرد. می‌گفت: آدمی با شنیدن شجریان‌زدگی یاد مارگزیدگی می‌افتد. مدیر کارگاه آواز استاد شجریان معتقد است: این جریان بیشتر قصد تخریب را داشت. کسانی که این حرف‌ها را می‌زدند، متأسفانه درک درستی از شیوه آموزش استاد نداشتند. آنها فکر می‌کردند قرار است شاگردان همانند استاد تربیت شوند، اما با نگاهی واقع‌بینانه و شنیدن صداهایی که از دل همین کارگاه بیرون آمدند، می‌توان فهمید که هیچ‌کدام از صداها در کارگاه شباهتی با صدای استاد و حتی یکدیگر ندارند.

  • صداهایی که باید شنید

محمدی‌نیا معتقد است: نوع مواجهه و خوانش شعر در آواز ایرانی در کارگاه تخصصی آواز استاد شجریان اهمیت بسیاری داشت؛ به‌گونه‌ای که کمتر به یاد دارم که در یکشنبه‌های جذاب در جلساتش استاد به این مضمون نپرداخته باشد؛ اینکه خواننده آواز نباید راوی صرف شعر باشد و اینکه خواننده ممکن است صرفا با اوج و فرود صدا و تحریرهای ممتد (این دو بخش همیشه برای مخاطب عام جذابیت داشته و دارد) مخاطب را جذب کند، اما حتما نمی‌تواند با ادامه این روند او را برای همیشه حفظ کند. همین آموزه‌های استاد بود که باعث شد در سال‌های بعد از برپایی کارگاه میزان گرایش به آوازخوانی رشدی قابل توجه پیدا کند؛ هر چند فضای مسموم برخی رسانه‌های زرد در حوزه اخبار موسیقی خاصه موسیقی اصیل و آواز باعث شده بسیاری از صداهای تازه‌نفس شنیده نشود. او می‌گوید: با این همه از دل کارگاه آواز استاد شجریان صداهای درجه یک به‌زودی به گوش‌ها خواهد رسید. صداهایی که نمی‌توان نشنید.

این مدیر به جلسات کارگاه‌ شجریان و توصیه‌هایش نیز اشاره می‌کند. اینکه از نظر استاد شجریان، شاگردان باید در حوزه آواز آنچه را که عرضه می‌شود بشنوند و یاد بگیرند و در آموزش خود را محدود به استاد نکنند. او می‌گوید: یادم می‌آید همیشه در کارگاه‌ توصیه می‌کرد که شاگردان تحریرهای «او» و«‌ای» گلپا، و تحریر سر جناب ایرج را خوب گوش دهند. هیچ‌گاه محدودیتی در آموزش قائل نمی‌شد. به شاگردان توصیه می‌کرد آوازهای بنان، ظلی قمر و طاهرزاده را بسیار در تمرین گوش کنند.

وی می‌افزاید: «یکی از ویژگی‌های کارگاه استاد این بود که هنگام آموزش، اجازه اظهارنظر منفی درباره دیگر هنرمندان داده نمی‌شد و همیشه طی برپایی کارگاه از دیگر اساتید با احترام یاد می‌کرد. معتقد بود که موسیقی اصیل در درونش آنقدر مسئله دارد که نباید مشکلات حاشیه‌ای به خارج از خانواده آواز درز کند. محمدی‌نیا اضافه می‌کند: هیچ‌گاه طی این سالیان ندیدم و نشنیدم استاد از خودش تعریف کند، اما می‌گفت که من تمام مکاتب آوازی را آموزش دیده‌ام و دنبالش رفته‌ام و هر کسی در این زمینه اظهارنظر داشته باشد، باید از فیلتر من بگذرد.

  • مثال‌های مسی و پرستویی در کارگاه شجریان

محمدی‌نیا از علاقه استاد شجریان به فوتبال و سینما گفت. او می‌گوید: «علاقه‌اش به این دو حوزه زیاد بود و شناخت خیلی خوبی از سینما و فوتبال داشت.» همیشه در کارگاه آواز خود، مثال‌های فوتبالی می‌زد. مثالش این بود که وقتی در تمام محدوده‌های صدا در بم، وسط و اوج می‌خوانید باید در آواز خواندن پیوستگی و هماهنگی در نت‌ها وجود داشته باشد؛ مانند «مسی» که توپ گویی به پایش چسبیده و حریف را پشت سر می‌گذارد. در سینما نیز از بازی پرویز پرستویی در فیلم «بید مجنون» به کارگردانی مجید مجیدی یاد می‌کرد و اینکه در نقش چنان فرومی‌رود که گویی سال‌هاست نابینا شده است و البته این امر را به‌نحوی هنرمندانه به آواز ربط می‌داد.

  • شرح پرده نقاشی شجریان

این نقاشی توسط حسین اسماعیلی به طول ۳متر و ۵۵سانتی‌متر با ارتفاع ۲متر و ۳۰ کشیده شده؛ پرتره‌ای از شجریان که علاوه بر آن سیر تحول موسیقی را با موتیف‌های موجود نشان داده است.

  • هنرمندی جامع‌الاطراف و فراتعهد

سعید شفیعیون – استاد دانشگاه و مدرس آواز: وقتی به تمام عرصه‌های هنر و فرهنگ و ادب این صدواند ساله پس از مشروطه نگاهی می‌افکنیم، با آن همه شخصیت‌های برجسته و جریان‌ساز، یک هنرمند بیش از همه چشمگیر است و می‌توان گفت که از بین تمام اقرانش، یک سر و گردن بالاتر به‌نظر می‌رسد؛ به این دلیل که او انسانی است به قول علمای جدید «فراتعهد»؛ یعنی کسی که بیش از آنکه جامعه از او انتظار داشته، نقش‌آفرینی کرده است. این مرد کسی نیست جز استاد محمدرضا شجریان که خود را در سلوکی هوشمندانه و مهذّب از یک خواننده کاربلد گلها به هنرمند درجه اول و اجتماعی بدل می‌کند و سرانجام نماد ملی سرزمینی با چنین سابقه شگرف و پرافتخار تاریخی می‌گردد. امروز هر علاقه‌مند مخلصی به فرهنگ ایران، خواه ایرانی و خواه انیرانی، شجریان را در چنین قد و قواره‌ای می‌بیند. البته که صید تمام اصول و دلایل این عزت مقدور نیست، چنان که در باب تمام بزرگان قدریافته تاریخ بشریت هم این مسئله صادق است که اگر با رمل و اسطرلاب هم بتوان به آنها دست یافت، روح زمانه و تأیید حق تعالی دو عامل ماورایی سترگی است که از حد اختیارات بشر و اَبَرابزارهای سنجه‌گرش بیرون است. با این‌ همه تحلیل چگونگی عروج شجریان بر فلک سروری فرهنگ ایران، امری بی‌فایده نیست و به‌خصوص می‌تواند ترسیم نقشه راهی باشد برای نوپایانی که عزم ورود به چنین وادی خطرخیز و دلفریبی را دارند. در واقع شناخت بیشتر شجریان و مفاخری این چنین می‌تواند گریبان جامعه جوان ما را از بلای سلبریتی‌گری‌ای که چند سالی است دامنگیر تمام نهادهای فرهنگی و حتی علمی و دینی‌مان هم شده، رهایی بخشد.

شاید مهم‌ترین ممیزه عالم هنر نسبت به مابقی فعالیت‌های حیاتی‌ آدمی‌زاد، قابلیت ذاتی باشد. این را از این باب می‌گویم که هنر تمام وجود آدمی را از جسم و جانش به‌خود مشغول می‌دارد و تنها به مهارت و دانش فنی ختم نمی‌شود و این وجه دلی و ذوقی آن، از نظر اهل درک به هیچ وجه امری این‌سویی نیست و باید از آن عالم در دامن جان آدمی بیفکنند و دقیقاً به همین دلیل است که حتی در خانواده هنر هم تلاش‌های همه‌جانبه‌ به تنهایی چنین چیزی را ضمانت نمی‌تواند بکند. این استعداد هرچه شگفت‌انگیزتر باشد، سنگینی آن بیشتر بر جان و دل آدمی احساس می‌شود، چونان بار امانتی که در آغاز نزد انسان با هزار شرط و پیمان به ودیعه نهادند. از همین روست که صاحب این استعداد از همان لحظه ادراک بی‌قرار می‌شود و به ثمر نشاندن آن را رسالتی در خود تلقی می‌کند و هیچ گزیری در گریز از این سرنوشت محتوم نمی‌بیند و با تلاشی رشک‌انگیز و خستگی‌ناپذیر و البته نجیبانه و بی‌هیاهو، در پی به‌کار انداختن آن سر از پا نمی‌شناسد. این‌چنین است که شجریان خردسال از آن هنگام که در بستر، با شنیدن صدای اذان پدرش بر بام خانه‌شان، بی‌تابانه به مادرش می‌گوید که من می‌خواهم بخوانم و شد آنچه شد. قرائت قرآن در رادیو مشهد و سپس آوازخوانی‌های معدود در محفل ادبی زادگاهش او را به بخت‌آزمایی‌ و طبعاً بیرون کشیدن رخت از شهرش به سوی تهران بی‌دود و دم آن روزگار و محک‌های دشوار استادان سخت‌پسند بی‌مانند رادیوی ملی کشاند و در طول نیم قرن او را به استادی یگانه در موسیقی و کلاً تاریخ هنر ایران بدل ساخت. تو گویی ماهی جسوری که در پی رؤیای آبی رسیدن خود را با سماجت از رودخانه به دریای محیط کشانده باشد.

وجه اجتماعی هنر استاد شجریان هم کمتر از وجه هنری و فنی وی شگفت‌انگیز و ستایش‌آمیز نیست، مخاطب‌اندیشی استاد یکی از بزرگ‌ترین رازهای ماندگاری آثار استاد و حتی خود اوست، ارتقای مناسب‌خوانی‌های محفلی به همگامی با اتفاقات مهمی که در دل جامعه به‌وجود می‌آمد با گریز از شعبده‌بازی‌های سیاست زیر کلاه‌هایی که بر سر جریانات اجتماعی می‌گذاشت و مردمی بودن، در عین حال درنیالودن به عوام‌گرایی در فعالیت‌های هنری و اظهارنظرها و همراهی‌های بموقع و بزنگاه با بدنه اصلی و حقیقی جامعه، شجریان را به آرامی و بی‌هرگونه هیجان‌طلبی و سطح‌اندیشی به نماد ملت ایران در این دهه اخیر مبدّل کرد. به‌طوری که قاطبه ایرانیان امروز او را غرور ملی خویش فرض می‌کنند و در حالتی که این سرو کاشمر بر زمین افکنده شده فرهنگ و هنر ایران و مرغ حق‌گوی همایون‌فال دیگر از نوا و نفس افتاده؛ همچنان همگان از خدا می‌خواهند که او نفس بکشد تا سبزینه‌های حیات هنر و جامعه از نواافتاده ایرانی زرد و بی‌روح نگردد.

  • زنده کردن ادب کهن پارسی به وسیله آواز

ملیحه مرادی – مدرس آواز: ۸۰سال از عمر پربرکت یک هنرمند تأثیرگذار در عرصه آواز ایران گذشت. استاد محمدرضا شجریان به‌عنوان شخصیتی که دغدغه و تلاش هنری ایشان زبانزد عام و خاص است در تاریخ آواز ایران به یک الگوی بی‌همتا بدل شده است و من همیشه آرزو داشته‌ام به‌عنوان یکی از شاگردان ایشان بتوانم گوشه‌ای از عشق و کوشش مستمر و مداوم ایشان را در ذهن و ضمیرم تقویت کنم.

یک هنرمند بزرگ زمانی ماندگار خواهد شد که روش و سلوک هنری او زنده بماند؛ یعنی سبک، سیاق و رویکرد او به هنر، الگو شود؛ نه اینکه فقط ظاهر او را در نظر بگیریم و با تقلید و مریدبازی‌های کورکورانه از او یک اسطوره بسازیم.
روشن است که هر هنرمند برجسته‌ای ویژگی‌های شخصی و شخصیت منحصر به‌ فردی دارد که او را از دیگران متمایز می‌کند، اما این ویژگی‌های شخصی، هر چند بعضا مهم هم باشند برای رهروان هنر در درجه اول اهمیت نیستند؛ یعنی به جای قضاوت در مورد چنین ویژگی‌هایی باید به «آثار» یک هنرمند توجه کرد و درصورت لزوم، آن‌ آثار را مورد نقد و بررسی قرار داد که البته بهتر است توسط کارشناسان موسیقی انجام شود.

استاد شجریان نه‌تنها در عرصه آواز، بلکه در زمینه ادبیات پارسی هم بسیار تأثیرگذار بوده‌اند؛ زیرا ایشان در آوازهایشان با بیان صحیح کلمات و تأکیدات بجا و نیز با انتخاب درست دستگاه و گوشه‌های خاص، چنان منظور شاعر را رسانده‌اند که اگر کسی نداند فکر می‌کند آن اشعار را خودشان سروده‌اند! زنده کردن ادب کهن پارسی به وسیله آواز، یکی دیگر از خدمات بزرگ استاد است.

نگارنده به‌عنوان شاگرد کوچک استاد شجریان، بسیار به‌خود می‌بالم که افتخار داشتم از نزدیک، محضر ایشان را درک کرده و دوستی و مصاحبتی دلنشین و باارزش را نزد ایشان تجربه کنم. از استاد بسیار آموختم. حتی زمانی که سکوت می‌کردند، سکوتشان مانند سکوت در موسیقی، معنا داشت که آن معنا را از نگاه نافذشان درمی‌یافتیم. امیدوارم ارزش هنرمندان پیشکسوت و اثرگذار این سرزمین را تا زمانی که در قید حیات و تندرست هستند، بدانیم و قدر منزلت آنان را بشناسیم و قدردان یک عمر تلاش‌های آنان باشیم. با آرزوی تندرستی و طول عمر باعزت برای استاد یگانه آواز ایران، محمدرضا شجریان.

ماه مهر

مسعود میر – روزنامه نگار: آواز ایران یتیم، گوش‌هایمان صغیر و رویاهایمان بی‌تعبیر می‌شد، بدون شجریان. چند سالی هست که ما مانده‌ایم و آتشفشانی که خاموش شده و دماوندی که ناکوک است، اما اسطوره بی‌پایان خواهدبود؛ چون از بطن فرهنگ بر معبر دل‌ها پا گذاشته‌است. شاید برای یافتن جنس علاقه مردمان به محمدرضا شجریان باید از صدها آواز استاد به دل میلیون‌ها مخاطب، مسیری از جنس جادو و هنر سراغ گرفت و به‌خاطر آورد که
او یک‌تنه، بلاگردان شعر و آواز و هنر مردمی و جنس اعلای عاشقانه زیستن است. حالا عفریت بیماری، بغض را به جان ما ریخته تا یادمان برود بی‌لکنت و آوار اشک زمزمه‌کنیم که «اگر ماهی تابد، تو آن ماهی.» ماهِ مهر این سرزمین با یادواره زمینی شدن مردی همراه است که از دل مردم برخاست، کنار مردم ایستاد و زمانی که سرآمد مردمان شد، از سکوی قدرتمند ایستایی‌اش برای مردم دل سوزاند و آنها را فراموش ‌نکرد و خود را بلاگردان هنر ناب این کهن‌سرزمین تلقی کرد تا صدایش نه اینک، که هماره در گوش روزگار بپیچد. دوره کردن آثار و خدمات استاد بماند برای همه روزهای فردا و برای این اکنون فقط بماند همین مهم که در این دوره بلا، ما بی‌تردید سرخوشانه همزیستی با مهم‌ترین هنرمند وطن تا قرن‌های دور را سهم برده‌ایم.

رویای آوازش تا ابد بر آن بلندا خواهد بود

مهدی امامی – خواننده: آواز که می‌آید جان و دلت را اسیر می‌کند؛ خوش‌اسیری! نغمه‌ای در وجودت می‌جوشد و پر می‌شوی از او. در دل می‌خوانی؛ زمزمه‌ای نسیم‌وار. دلخون به زبان می‌آید و صدا می‌شود و رهایت نمی‌کند تا نخوانی‌اش به شنوایی گوش جهان. به آوایی رسا می‌خوانی‌اش، سبک می‌شوی و سرخوش. حالا تو می‌مانی و رویایی شیرین که رهایت نمی‌کند؛ «رویای آواز». یکی از ما در دل خوانده است و زمزمه کرده. به صدا که رسیده، قلبش از عشق پرشده، با نخستین زمزمه‌هایش عاشق شده؛ عاشق آواز. پایبند رویایی شده؛ رویای آواز. او می‌خواند و می‌خواند. صبح را به شب می‌دوزد و ‌ماه و سال را نیز؛ زمان بی‌معناست در رویا. او می‌خواند و می‌خواند. بیراهه به راه می‌رساند و فرش به عرش؛ مکان بی‌معناست در رویا. پرواز می‌کند و بال می‌زند بر فراز رویای گذشتگانش و چون سیمرغی می‌نشیند در آشیانه خویش؛ بر بلندای کوهی از اعتبار، خود را می‌یابد. تلخی روزگار بر شیرینی رویایش کارساز نیست. سنگ ملامت به آشیانش نمی‌رسد. کیمیاگری عاشق است که زهر مهمان ناخوانده‌اش را حلاوت جانش می‌کند و از آن بلندی، قصه‌هایش را به آواز بر گوش اهل ‌رویا فرومی‌آورد؛ اوست و رویایش.وقتی دیدمش سال‌ها بود که بر قله بود. دری گشوده بود بر اهل رویا. باورم که کرد، آرام در گوشم گفت: من هنوز با رویایم هستم؛ حتی وقتی چشم‌هایم بسته است، می‌بینم که آواز می‌خوانم.  او و رویای آوازش تا ابد بر آن بلندا خواهد بود.

  • شجریان چرا تمام نمی‌شود؟

علی خدایی – مدرس آواز: جایگاه آواز در پیشگاه ایرانیان آنچنان است که در باب موسیقی ابوالفرج اصفهانی می‌فرماید: صوت الانسان اکمل الحان؛ و آواز را در سکوی برترین اصوات قدسی و هنرهای جهان و کامل‌ترین موسیقی می‌نشاند. امروز سخن از محمدرضا شجریان می‌رود؛ آواز خوانی که نوای آوازش به بلندای تاریخ موسیقی ایران است.

به‌راستی شجریان چرا تمام نمی‌شود و همواره مانند چشمه‌ای جوشان در قعر قنات دل‌ها رخنه می‌کند و روزبه‌روز جلوه‌اش پرفروغ‌تر نمایان می‌شود؟

دلایل بسیار قدرتمندی برای اثبات این سخن وجود دارد و آن اینکه محمدرضا شجریان تنها فردی‌است که در عرصه و عرضه‌ آواز ایران علاوه بر تسلط به فنون خوانندگی و هوش بالا به تاریخ، کیش، شعر، ادبیات، خط، فلسفه و هنر روانشناسی و روانشناختی اجتماعی و جامعه‌شناسی احاطه و اشراف کامل داشته و با دانستن از سرگذشت مردم، نیاز زمان حال را بهتر درک می‌کند تا مانع تکرار گذشته و عامل شکوفایی خلاقیت در زمان حال شود.
آنقدر از غم و اندوه و شادی و شکست و پیروزی مردمش مطلع است که گویی نفس به نفس با آنها زندگی کرده است؛ به همین‌خاطر پیامش را بجا و به‌موقع و پسندیده به گوش و جان مخاطبان و شنوندگان خود می‌رساند. علاوه براین، ایشان با هوشمندی تمام به واسطه ارتباط تنگاتنگ با استادان، آهنگسازان، نوازندگان و شاعران برجسته‌ زمان خود و همکاری با آنان آثار و آوازهایی ماندگار و جاودان ارائه کرده است. به قول فردوسی بزرگ «بگو با که نشستی، پس آنگه بگویم که هستی»بخش مهمی از حس و حال آواز محمدرضا شجریان از سرگذشت و احوال مردمش در زمان و مکان‌های مختلف به‌وجود آمده است. به‌طور کل هنرمند و آوازخوان اگر از روزگار و مسائل و مشکلات پیرامونش بی‌خبر باشد، نمی‌تواند عواطف و احساسات همنوعانش را درک کند و در نتیجه آواز و هنرش ناسازگار با اجتماع خواهد بود.

محمدرضا شجریان با انتخاب شعر و ملودی خوب و مناسب از درد و اندوه مردم می‌کاهد و به شجاعت و رشادت آنها می‌افزاید و حس درونی آنها را تحریک می‌کند.
او مردم را به سمت عشق‌ورزی و مهربانی و نوع‌دوستی دعوت می‌کند و درواقع بخش خفته مردم را بیدار می‌کند؛ چون موسیقی توأم با کلام، قدرتی دارد که باعث تقویت روحیه و احساسات، رشد خوبی‌ها، اعتماد به‌نفس، مبارزه با پلیدی‌ها و زشتی‌ها می‌شود تا جایی که می‌تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.

نمونه‌های بارزی از این نوع آوازها و موسیقی‌ها در تاریخ و سرگذشت ملت ایران می‌توان یافت؛ از تصانیف عارف قزوینی گرفته تا آوازهای ماندگاری چون برادر غرق خون است و بیداد و زمستان و تصنیف «تفنگت را زمین بگذار» پس نتیجه می‌گیریم که روح آواز در کالبد زمان نهفته است و این بیانگر این است که زمان و مکان و استفاده از این موهبت الهی که عنصری‌است گرانبها بر عهده‌ هنر و هنرمند و آوازخوان است و اینکه هنرمند در زمان حال زندگی کند و حال را دریابد، نه قال را.

سخن کوتاه می‌کنم به فرموده‌ دکتر شفیعی‌کدکنی در بیاناتشان درباره حافظ که چرا حافظ تمام نمی‌شود؛ زیرا او کیمیاگر بوده است. من نیز می‌گویم محمدرضا شجریان هیچ‌وقت تمام نمی‌شود؛ زیرا نیت و مرام او مقدم است بر نفسانیاتش و او یک کیمیاگر است که حاصل عشق، کیمیاگریست. گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد/ اکسیر عشق به مسم آمیخت زر شدم

شنیدن شعر بدون آواز شجریان لطفی ندارد

وحید تاج – خواننده و مدرس آواز: استاد محمد رضا شجریان را نمی‌توان صرفا به‌خاطر بهره‌مندی از یک صدای درخشان، نمونه و شاخص دانست که حتی اگر چنین هم بود بیراهه نگفته‌ایم. خلق بسیاری از شاهکارهای ایشان چنان است که انگار شنونده این آواز را در ضمیر ناخودآگاه خود شنیده است و گویی شاعر، خود ایشان است. گاهی آنچنان شعر و موسیقی به هم‌ گره می‌خورند که دیگر شنیدن شعر به تنهایی، و بدون آواز ایشان، خالی از لطف است. حتی شعری را که استاد شجریان خوانده، به سختی می‌شود خواننده دیگری به سراغ ِ آن شعر برود. اگر بخواهم به یک نمونه از مواجهه آواز ایشان با شعر، اشاره کنم باید عرض کنم که؛ تا حد زیادی اجرای جملات سؤالی (از نظر تلفیق شعر و موسیقی) در آواز کار دشوار و پیچیده‌ای است اما به‌عنوان نمونه بیت زیر را از سعدی چنان استادانه و ماهرانه می‌خوانند که کلام و ملودی تواَمان ذهن هر شنونده‌ای را تسخیر می‌کند:

گفتم لب تو را که دل من تو برده‌ای

گفتا: کدام دل؟ چه نشان؟ کی؟ کجا؟ که برد؟

بیراهه نگفته‌ام اگر ایشان را یک ادیب به تمام معنا بدانم چه آنجا که به فراخور ِزمان، مکان و اجرا، از شعر مضمونی را به ذهن شنونده می‌رساند که می‌خواهد، و چه آنجا که گاه با تغییر حتی یک کلمه، محتوا و مضمون کل غزل به شرایط کنونی و زمانی تغییر می‌کند.  برای استاد محمدرضا شجریان عزیز آرزوی سلامتی و تندرستی دارم و زادروز ایشان را شادباش می گویم .