رودخانه هیرمند از مهمترین حوزههای آبریز شرقی ایران است که از کوه بابا و هندوکش در افغانستان سرچشمه میگیرد. این روخانه اصلیترین منبع تامین آب سیستان ایران است و با طی مسیری بیش از هزار کیلومتر به دریاچه هامون در منطقه سیستان ایران میرسد.
در سال ۱۲۵۰ هجری شمسی (در دوران ناصرالدین شاه قاجار) اختلافات مرزی تهران با حاکمان محلی افغانستان بالا گرفت.
حکمیت گلد اسمید
از آنجا که طرفین زیر نفوذ انگلیس بودند، برای حل اختلاف به حکمیت این کشور تن دادند، و «ژنرال فردریک جان گلد اسمید» انگلیسی مأمور رسیدگی به اختلاف شد.
گلد اسمید، بخشی از رودخانه هیرمند را به عنوان مرز دو طرف تعیین و منطقه سیستان را به دو بخش تقسیم کرد. سیستان اصلی که در ناحیه غربی هیرمند قرار گرفته بود از آن ایران و سیستان خارجی در ناحیه شرقی هیرمند به افغانستان ضمیمه شد.
در این حکمیت اگرچه درباره تقسیم آب هیرمند حکم صریحی نشد، اما سهم نصف نصف دو طرف مبنا قرار گرفت و بنا شد ایران و افغانستان از اجرای هرگونه عملیات برای کاهش سهم طرف دیگر خودداری کنند.
ولی این تصمیم درباره حقابه هیرمند در عمل اجرا نشد، و حاکمان افغانستان با تکیه بر حمایتهای انگلیس و با ساخت و بازسازی کانالهای انحراف آب از هیرمند، حقابه ایران را کاهش دادند. رفتاری که بحران آبی سیستان ایران را کلید زد.
حکمیت مک ماهون
۲۵ سال بعد از حکمیت گلد اسمید (در سال ۱٢٧۵ ه. ش.) طغیانی در رودخانه هیرمند روی داد که موجب تغییر مسیر رودخانه، و جابجایی بخشهایی از زمینهای سیستان ایران و افغانستان در دو سوی هیرمند شد.
با این تغییرات، حاکمان افغانستان به مرز خود با ایران تعرض کردند و با تصرف زمینهایی که در بین مجرای قدیم و جدید رودخانه ایجاد شده بود، سازههای جدیدی برای انحراف آب ایجاد کردند.
این اقدامات، اختلافات مرزی و آبی ایران و افغانستان را بار دیگر دامن زد، و یک بار دیگر پای انگلیس را به عنوان حکم به مساله باز کرد.
کمیسیون داوری «مک ماهون» در سال ١٢٨٢ ه. ش. رسیدگی به اختلاف درباره مسیر رودخانه هیرمند و خطوط مرزی ایران و افغانستان را آغاز کرد؛ ماهون در داوری خود، خط مرزی گلداسمید را با تغییرات جزئی تایید کرد، و به نفع ایران رای داد. اما درباره تقسیم آب هیرمند سهم ایران را از نصف به یک سوم کاهش داد، بی آنکه اعتراضی از ناحیه دولت قاجاری صورت بگیرد.
اختلافات مرزی ایران و افغانستان در دوران رضا شاه
در سال ۱۳۰۹ کمیسیون مشترکی برای حل اختلاف درباره حقابه هیرمند، میان تهران و کابل تشکیل شد، و طرفین درباره تقسیم به نصف آب هیرمند توافق کردند، اما با اختلاف درباره مکان تقسیم آب، عملا مذاکرات بینتیجه ماند.
۶ سال بعد با شروع دور جدید کمآبی هیرمند، در تیر ماه سال ١٣١۵ مسیر آب هیرمند به سوی ایران کاملا بسته شد. و در پی آن مذاکرات جدیدی آغاز شد که نتیجه آن توافق بر سر تقسیم نصف نصف آب هیرمند پس از سد کمالخان بود. اعلامیه این توافق در مجلس ملی ایران به تصویب رسید، اما مجلس افغانستان، از تصویب آن خودداری کرد و دولت افغانستان بار دیگر از اجرای آن سرباز زد.
سال بعد توافقنامه سعدآباد، با پیگیری دولت انگلیس میان ایران، افغانستان، عراق و ترکیه بسته شد. پیمانی که طی آن ایران برای رفع تنش ارضی با همسایگان، از مناطق راهبردی و مهمی از آب و خاک کشور چشمپوشی کرد.
واگذاری بخشهایی از «آرارات کوچک» و پیشتر «قرهسو» به ترکیه، واگذاری بخشهایی از اروند رود و مناطق نفتخیز بین قصرشیرین و خانقین به عراق، و چشمپوشی از «دشت نامید» و حقوق ایران در هیرمند بخشهایی از اقدامات رضاشاه با هدف تنشزایی مرزی با همسایگان بود!
در این چارچوب در در ششم بهمن ۱۳۱۷ قرارداد تقسیم آب هیرمند بین تهران و کابل در ۱۶ ماده منعقد شد. بر این اساس، «دشت ناامید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر از خاک ایران جدا شد و درپی آن سرچشمه هیرمند از کاملا از دسترس ایران خارج شد. اقدامی که عملا امکان تقسیم مساوی آب هیرمند را از میان برد.
اختلافات مرزی ایران و افغانستان در دوران محمدرضا شاه
در مقطع بعدی در سال ۱۳۲۶ – که دور تازه کمآبی هیرمند آغاز شد – دولت افغانستان ورودی آب به سوی ایران را بست.
درخواست تهران برای اعزام هیات ایرانی جهت بررسی سطح آب هیرمند با مخالفت کابل مواجه شد؛ و دولت ایران طرح ارجاع اختلاف به شورای امنیت سازمان ملل را آماده کرد.
اما این بار نوبت اعمال نفوذ آمریکا بر شاه ایران بود؛ به گونهای که به جای طرح اختلاف در شورای امنیت، کمیسیونی بیطرف امریکا، داوری درباره تقسیم آب هیرمند را بر عهده گرفت.
این کمیسیون در بررسیهای خود، ساخت سازههای انحراف آب و توسعه کشاورزی در افغانستان را دلیل کمآبی منطقه سیستان ایران اعلام کرد.
در سال ١٣٢٩ هم سه متخصص از کشورهای شیلی،
کانادا و امریکا در کمیسیونی بیطرف، به بررسی مقدار آب مورد نیاز در منطقه سیستان ایران پرداختند و سهم سالانه ایران را ۰.۶۲ میلیارد متر مکعب تعیین کردند. یعنی هر ثانیه ٢٢ متر مکعب.
با این حال دولت افغانستان در سالهای بعد از عمل به همین حکم کمیسیون بیطرف هم خودداری کرد و همواره در مواقع کمآبی، خروجی آب به سوی ایران را مسدود کرد.
توافق تقسیم آب هیرمند در سال ۱۳۵۱
مذاکرات در سالهای بعد همچنان بینتیجه ماند تا در ٢٢ اسفند سال ١٣۵١ رای کمیسیون سه جانبه مبنای توافقی جدید قرار گرفت. و بر این اساس سهم ایران از آب هیرمند به طور متوسط ٢٢ متر مکعب در ثانیه تعیین شد و بنا شد در صورت وجود آب مازاد، ۴ متر مکعب در ثانیه به این میزان اضافه شود.
با این توافق حقابه ایران از آب هیرمند از نصف به ۱۴ درصد کاهش یافت. اقدامی که نتیجه آن شروع خشکسالی فزاینده و نابودی تدریجی زیست بوم سیستان در قلمرو ایران بود، چنانکه حتی اعتراض برخی وابستگان نزدیک دربار پهلوی را برانگیخت.
اسدالله علم – که خانوادهاش از خانها و زمینداران سیستان بود و به همین دلیل تعلقی به این دیار داشت- در جلد ششم خاطرات خود، ذیل خطرات۱۲ مرداد ۱۳۵۶ نوشته است:
«… افسوس و هزار افسوس که دیگر پس از ده پانزده سال که انشاءالله من مردهام این منظره را نخواهم دید!! این بستر (رود هیرمند) خشک و سیصدهزار جمعیت آواره خواهند شد… با رئیس و اعضای دولت (امیرعباس هویدا) با هرکدام حرف زدم، سیستان را با مسائل مالی میسنجند و میگویند حداکثر سیستان به کشور ۴۰ میلیون تومان در سال که بیشتر نمیدهد، عایدی یک ساعت نفت است!
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو، که کشور ایران به دست چنین عناصر پلیدی افتاده است.»
علم ذیل خاطرات ۱۴ خرداد ۱۳۵۶ به ملاقاتش با شاه اشاره کرده و نوشته است:
«… بلافاصله قرارداد هیرمند و کار سیستان را عرض کردم. شاه فرمودند: «آخر اگر ما به افغانها سختگیری کنیم در دامن روسها میافتند.» عرض کردم: «این یک مسئله جداگانه است و اینها به هر حال در دامن روسها افتادهاند، زیرا عمر «محمد داوود خان» آفتاب لب بام است. پس چرا ما سند را مبادله کنیم و یک سند محکمی به دست دولت کمونیست بعدی افغان بدهیم؟ بهتر است قرارداد مبادله نشود.» فرمودند: «به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم.» عرض کردم: «خشکی دریاچه هامون یک بدبختی بزرگ منطقه است، زیرا گاوداری سیستان از بین میرود.» معلوم میشود استدلالات غلط دولت را قبول فرمودهاند…»
تامین آب هیرمند پس از پیروزی انقلاب اسلامی
توافق ۱۳۵۱ در سالها بعد مبنای ورود آب هیرمند به ایران قرار گرفت، و نظر به میزان آب هیرمند و پیگیری طرف ایرانی اجرا شد، اما با سقوط کابل در سال ۱۳۷۵ و برآمدن دولت طالبان آب رودخانه هیرمند به روی ایران بسته شد و علاوه برتشدید خشکسالی در سیستان، حجم دریاچه هامون نیز به شدت کاهش یافت.
پس از آنکه حامد کرزای (۱۳۸۰ – ۱۳۹۱) به صورت نسبی به توافق آبی درباره هیرمند پایبند ماند؛ اما جانشینش اشرف غنی (۱۳۹۱ – ۱۴۰۰) و طالبان در دور دوم حکمرانی خود خروجی آب هیرمند به سوی ایران را به کمترین میزان ممکن اهش داده و اغلب قطع کردند.
ساخت سدهای جدید و افزایش ظرفیت سدهای پیشین در این دوره از جمله سیاستهایی است که موجب از بین رفتن حقابه ایران از هیرمند شده است.
ثبت دیدگاه