ابتدا عرض کنم که با این قانون به شدت مخالفم و براین باورم که ورزش یک پدیده اجتماعی و فراگیر است که مدیریت در آن نیاز به افراد خبره و کارشناس و با تجربه دارد و بازنشستگی در این عرصه مسخره و بی معناست.
اینکه چرا چنین قانونی وضع شد ابتدا هم گفتیم بخاطر قلع و قمع مدیران کارکشته و ورود افراد غریبه به اسم جوانگرایی در ورزش بود.
اصولا بکار بردن مدیر جوان و با تجربه معنا ندارد. طرف اگر مدیریت بلد باشد جوان 20 ساله یا فرد 70 ساله هم باشد آن مجموعه تحت مدیریتش پیشرفت می کند ولی اگر مدیریت بلد نباشد با ده تا مدرک دکترا و تجربیات 50 ساله ده روزه آن مجموعه را به خاک سیاه می نشاند.
گفت اگر خواستی یک مجموعه را نابود کنید کار را دست افراد کار نابلد بسپارید. یک روزه باغی سرسبز و پر محصول را خشک و بایر می کنند که تا ده سال هم نتوان دوباره در آن زمین یک پیازچه به عمل آورد.
اما فرد کاردان در کویر هم گل می رویاند و زمین خشک و بی آب و علف را با عقل و خرد و دانش ذاتی تبدیل به یک فضای سرسبز و خرم می کند.
بنابراین ملاک انتخاب مدیر برای هر مجموعه کاردانی فرد است و البته نیروی جوانی یک جور مزایا دارد و نیروی تجربه جوری دیگر اما هیچکدام نافی دیگری نیست.
جالب اینجاست که برای هر قانونی که در ورزش وضع می کنند راه دور زدنش را هم خود قانونگذاران باز می کنند تا بتوانند به اهدافی که دارند برسند.
مثلا طرف سه بار باز نشست شده ولی با یک نامه که از یک مرکز قدرت فرادستی آورده او را نگه داشته اند اما راه ورود بسیاری از مدیران کاردان ورزش به انتخابات فدراسیون ها و هیات ها را با همین قانون سد می کنند.
بنابراین وضع قانون منع بکار گیری بازنشسته ها در ورزش ابتدا با استقبال مواجه شد و تصور این بود که نیروی جوان به بدنه ورزش تزریق می شود اما همان ابتدا نوشتیم که این قانون برآورنده نیازهای اساسی ورزش نیست و منجر به خارج شدن بزرگان و باتجربه ها و کارکشته ها از مدیریت های ورزشی می شود.
همین هم شد. اگر وضعیت مدیریت ورزش بهتر شده پس قانون درست بوده و درست هم اجرا شده ولی واقعا وضعیت ورزش الان بهتر است یا زمانی که مهندس هاشمی طبا رییس سازمان تربیت بدنی بود؟
با این وجود اگر قانون بدرستی اجرا شود و هیچ استثنایی در کار نباشد همه ملزم به تبعیت از آن هستند ولی وقتی قانون به چوب خطی برای دفع منتقدین و مخالفین و جذب و بقای دوستان تبدیل می شود نتیجه همین می شود که الان در راس فدراسیونها برخی بازنشسته اند و برخی به دلیل بازنشستگی اجازه ثبت نام پیدا نکرده اند!
در برخی فدراسیونها رییس فدراسیون را با چوب خط قانون از بین غیر بازنشسته ها و جوان ها انتخاب کرده اند اما در راس هیات های همان فدراسیون بازنشسته هایی با تبصره و چشم بستن و نادیده گرفتن قانون حضور یافته اند و راحت جولان می دهند!
این بدتر از بی قانونی است.
کاش به همان روش سنتی گذشته عمل می شد. رییس فدراسیون را وزیر ورزش منصوب می کرد و رییس فدراسیون هم روسای هیات ها را با هماهنگی ادارات کل انتخاب می کرد.
الان یک چیزی مثل شتر گاو پلنگ شده است.
مگر می شود رییس فدراسیون در مجرای قانون انتخاب شود اما در همان فدراسیون برخی روسای هیات ها خارج از چارچوب قانون حضور داشته باشند؟
نیازی به آوردن نمونه نیست چون ممکن است اسم یکی را بیاوریم و بازار گلایه باز شود اما چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.
فقط خواستیم تلنگری بزنیم به فدراسیونهایی که در راس برخی هیات های خود افراد بازنشسته دارند و این از دو حالت خارج نیست. یا رییس فدراسیون و اعضای مجمع خبر ندارند که رییس هیاتی که دارند بازنشسته است و یا قانون را فدای مصالح و منافع خود و آن فرد کرده اند که در هردو صورت خودشان را فریب داده اند و افکار عمومی و رسانه ها همه چیز را خوب می دانند. پس سرتان را از زیر برف در آورید که هوا خیلی هم خوب است و هنوز به سرمای ناجوانمردانه نرسیده است!
نمی دانیم آیا قانون منع بکار گیری بازنشسته ها در فدراسیونها و هیات های ورزشی اجرا می شود یا خیر اما تا جایی که خاطرمان هست بسیاری از مدیران کاربلد ورزش را با شمشیر داموکلوس بازنشستگی از دور خارج کردند تا عرصه برای ورود دوستان و یارانی که در حلقه رفقا قرار دارند باز شود.
نویسنده : سیدرضا فیض آبادی منبع : فرهنگ ایرانیان
ثبت دیدگاه