با این وجود رفتار و حرکتی که می خواهم از زبان یک همکار نقل کنم چنان برایم سنگین آمد که جز نوشتن و متذکر شدن ارزش دیگری برایش قائل نمی توان شد.
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خواست….
در خیابان ورزنده دم در دفتر مشترک فدراسیون ها ایستاده بودم و منتظر دوستی بودم که با هم برویم فدراسیون …..
یک موتور سیکلت از اینهایی که مقامات بلند پایه و سفرای کشورها را اسکورت می کنند با فلاشر روشن و ترتیباتی خاص آن طرف خیابان ترمز زد . بلافاصله پیاده شد و خیابان را خلوت کرد تا ماشین پشت سری پارک کند.
با خودم گفتم طبیعی است. یک مقام مسئول مملکتی آمده و باید قوانین و مقررات رسمی و امنیتی پیاده شود.
در ماشین را برایش باز کردند و یک نفر پیاده شد و سریع از پله ها پیچیدند بالا با دوسه نفر دیگر ، بازهم برای خودم جای سوال بود.
نشناختم طرف که بود و پرسیدم از بچه های ورزشی که آنها هم با دیدن این صحنه ها جلب توجه شده بودند پرسیدم این جناب که بود که اینقدر برایش مراسم امنیتی برگزار کردند…
خندید و گفت مدیر …..وزارت ورزش و جوانان است.
گفتم خدای من اینکه به اندازه دبیر فدراسیون هم جایگاه ندارد برای چه اینجوری ادا و اصول برایش در می آورند؟!
در هر حال برای ورزش تاسف خوردم که چرا اینقدر سقف مدیران وزارت ورزش را چسبیده ها و غیر ورزشی ها پایین آورده اند که یک مدیر نیمه میانی برای خودش جایگاهی فراتر از وزیر قایل باشد.
خدا وکیلی برای وزیر ورزش ندیدم چنین اتفاقاتی رقم بخورد و حالا به عنوان یک ورزشی از حراست وزارت ورزش و نهادهای مسئول سوال می کنم آیا حرکات این مدیر تازه رسیده و چسبیده به ورزش را زیر نظر دارید؟
آیا او اجازه دارد که برای خودش در حد یکی از مقامات ارشد نظام اسکورت تعیین کند هرچند که گفته شد آن اسکورت هم از نیروهای همان اداره تحت مدیریت خود جناب مدیر هست ولی چرا باید به مدیر میانی وزارت ورزش چنین اجازه ای بدهند.
وزیر ورزش را بارها در همین خیابان ورزنده دیده ایم که با یک راننده و خودرو دولتی می آید و پیاده می شود ، با مردم و ورزشکاران گپ می زند و در این بخش خدا وکیلی وزیر ورزش بسیار رعایت می کند.
بازهم تاکید می کنیم که با این حرکات نه فردی بزرگ می شود و نه مردم برای اینگونه حرکات ارزشی قائل هستند.
خدا می داند در حوزه های دیگر داخلی چه رفتاری دارند. این آقای تازه رسیده به ورزش که البته جدا شدنش از نهاد قبلی هم داستان خاص خودش را دارد.
فعلا وارد این موضوع نمی شویم اما یک بیت شعر برای این جناب می نویسیم تا این دو سه ماه آینده هم که گذشت و برای همیشه از ورزش رفت یادش بماند که بزرگی با حرف و ادا و اصول نیست:
دلا تا بزرگی نیاری بدست
بجای بزرگان نشاید نشست
وقتی صحنه را دیدم یاد قصیده زیبای پروین اعتصامی افتادم هرچند حکایت پروین اعتصامی در باره یک پادشاه است و حکایت ما حکایت یک مدیر میانی ورزش.
ثبت دیدگاه