در این میان، تمام تیرهای انتقاد در داخل و خارج از اسرائیل به سمت نتانیاهو به عنوان عاملی است که در طول جنگ وحدت را به هم زد و نتوانست به هیچ دستاورد سیاسی یا نظامی دست یابد، نشانه رفته است. وی در حقیقت صرفاً عنصری است که سردرگمی سیاسی و گسل اجتماعی و شکافهای بسیاری که باعث این شکست شد را نشان داد؛ شکستی که نه تنها شخص وی که پروژه اسرائیل را هم هدف گرفت.
همواره اسرائیل در تبلیغ خود بر روایت تنها دولت دموکراتیک در محیط استبدادزده (متخاصم با آن) تکیه کرده است که از نظر اقتصادی و فناوری برتر است و توانسته است عناصر مختلف را در یک دموکراسی باثبات، کثرتگرا و لیبرال ترکیب کند و یک برتری نظامی دست یابد اما اکنون ارکان این روایت در معرض شبهات بسیاری قرار گرفته است.
به غیر از عوامل فرسایش و به تحلیل رفتن داخلی، این پروژه تاکنون در معرض آزمون تهدیدکننده موجودیت آن قرار نگرفته بود، جنگهای برقآسا و تعیینکننده اسرائیل بهعنوان بخش اساسی تئوری امنیتی، همه موجب تقویت این اظهارات در داخل و خارج شده بود اما شوک ناشی از « طوفان الاقصی» و فروپاشی تئوری جنگ برقآسا که عوامل ضعف را برای مدت طولانی پنهان نگه داشته بود موجب آشکار شدن سستی و ضعف این روایتها شد.
طوفان الاقصی؛ جنگ برملاکننده شکنندگی اسرائیل
عملیات «طوفان الاقصی» در شرایطی انجام شد که رژیم صهیونیستی با عمیقتر شدن بحران و افزایش شکاف بین اجزای آن، در وضعیت شکنندگی شدیدی قرار داشت و اظهارات رهبران مقاومت در غزه حاکی از آن است که آنها عمیقاً از وضعیت داخلی اسرائیل و ازهم پاشیدگی و سردرگمی آن آگاهی داشتند.
تجاوز اسرائیل به غزه نقطه عطفی در آینده پروژه صهیونیسم بود و ثابت کرد که تشکیلات نظامی و سیاسی اسرائیل و ساختار اجتماعی آن، دیگر برای جنگهای برقآسا که برای تقویت پایههای این پروژه استفاده میشد، آماده نبودند. تلفات و خسارتهای ناشی از عملیات ۷ اکتبر به شدت پایههای این پروژه را در سطح استراتژیک به لرزه درآورد موضوع اسرا در غزه به شدت بر ساختار جامعه اسرائیل فشار وارد میکند.
جنگ غزه که برای چهارمین ماه متوالی همچنان ادامه دارد، با سردرگمی و ضعفی که ارتش اسرائیل از خود نشان داده و انحراف اخلاقی که در عملیات خود نشان داده و قدرت و ارادهای که مقاومت از خود نشان داده موجب شده شکافهای پروژه صهیونیسم عمیقتر شود؛ امری که موجب مطرح شدن شک و تردیدهایی در مفهوم شهرکسازی در اراضی اشغالی با تکیه بر قدرت نظامی سرکوبگرانه شده و در عین جنایات اسرائیل با مخالفت جهانی رو به رو شده است.
در همین ارتباط، «ایلان بابیه»، مورخ اسرائیلی اظهار داشت: « آنچه در اسرائیل اتفاق میافتد، موید آغاز پایان پروژه صهیونیستی است، که مرحلهای طولانی و خطرناک محسوب میشود، ما متأسفانه در مورد آینده نزدیک صحبت نخواهیم کرد بلکه در مورد آینده دور سخن میگوییم اما ما باید برای آن آماده باشیم.»
به گفته بابیه، شاخصهای پایان این پروژه در «جنگ داخلی یهودیان که قبل از ۷ اکتبر گذشته شاهد بودیم، بین اردوگاه سکولار و اردوگاه مذهبی در جامعه یهودی در اسرائیل» مشهود بود، این جنگ تکرار خواهد شد با توجه به اینکه عامل پیوند دهنده دو اردوگاه تهدید امنیتی است که به نظر نمیرسد که دیگر کارساز نباشد.»
این مورخ اسرائیلی پایان پروژه صهیونیستی را در درجه اول بر اساس عوامل فروپاشی داخلی بین دو اردوگاه سکولار و مذهبی میداند که با آزمون قدرتی که این بار به نفع اسرائیل نبود و نیز فشارهای اقتصادی و اجتماعی، افزایش و تعمیق خواهد یافت اما نشانههای آشکار از شکست این پروژه عبارتند از:
۱: فروپاشی توانایی ارتش اسرائیل برای حفاظت از جامعه یهودی در جنوب (غزه) و شمال (لبنان)، فروپاشی نظریه «ارتش مردم» و بیاعتبار شدن گزینه جنگ برقآسا و پیشگیرانه. جنگها لزوماً به داخل عمق اسرائیل کشیده شده است.
۲: جنگ فشار شدیدی بر جامعه اسرائیل وارد کرده و حالت بدبینی، ترس از آینده و اضطراب وجودی گسترش یافته است. پروژه اسرائیل دیگر برای مهاجران جدید جذابیتی ندارد و نرخ مهاجرت معکوس افزایش یافته است.
۳: نسل جدید یهودیان جوان در اسرائیل و ایالات متحده (بزرگترین حامی اسرائیل) دیگر به اندازه والدین خود نسبت به پروژه صهیونیستی باور ندارند. با توجه به اینکه صهیونیسم به هدف اصلی خود که ایجاد وطن ملی برای یهودیان در فلسطین است، دست یافته است، انتقاد از مشروعیت صهیونیسم و توجیه تداوم آن، افزایش یافته است.
۴: ماهیت نژادپرستانه و وحشیانه اسرائیل، تخطی از هنجارها و قوانین بینالمللی و حمایت بیسابقه از آرمان فلسطین در جهان، و گذار به «مرحله جدید با فشار جوامع به دولتها»
۵: در سطح اقتصادی، شکاف در اسرائیل بین ثروتمندان و فقیران زیاد شده است، بدون حمایت مستمر آمریکا، اقتصاد اسرائیل دوام نمی آورد.
۶: تشدید شک و تردید آمریکا در مورد تلقی اسرائیل به عنوان پروژهای در منطقه برای تامین منافع خود و اختلاف نظر فزاینده با بنیامین نتانیاهو درخصوص جنگ و راهکار دو کشوری.
«گیدئون لوی»، نویسنده اسرائیلی هم در روزنامه هاآرتص مهمترین شاخصهای شکست اسرائیل در برابر فلسطینیها را خلاصهوار چنین بیان کرد:«ما باسختترین مردم تاریخ روبرو هستیم. عملیاتد خودویرانگری و بیماری سرطانی اسرائیل به مراحل نهایی خود رسیده است و هیچ راهی برای درمان آنها از طریق گنبدهای آهنین، حصارها یا بمبهای هستهای وجود ندارد.»
نگرانیها از پیشبینیهای کهن
«گلدا مایر»، نخستوزیر اسرائیل تحت فشار شکست در اولین روزهای جنگ اکتبر ۱۹۷۳میلادی از «ویرانی معبد سوم» صحبت کرد، که توسط بسیاری از اسرائیلیها قبل و بعد از حمله ۷ اکتبر بر اساس یک پیشگویی کهن به عنوان نفرین دهه هشتاد تکرار شد در آن دولت یهود پایان مییابد.
«آریه شاویت»، نویسنده اسرائیلی در کتاب خود با عنوان «خانه سوم» اشاره میکند که این «ویرانی» به دست اسرائیلیها اتفاق خواهد بود، زیرا آنها به بزرگترین دشمن خود تبدیل شده اند، «چالش های امنیتی قابل حل است، اما بر هم پاشیدگی هویت نمیتوان فائق آمد.»
«ایهود باراک»، نخستوزیر سابق اسرائیل نیز در مقالهای در روزنامه یدیعوت آحارونوت به این موضوع اشاره کرد و گفت: «در طول تاریخ یهود، دولت یهودیان بیش از ۸۰ سال دوام نیاورده است مانند دوره پادشاهی داوود و دوره هاسمون که هر دو دوره آغاز فروپاشی آن در دهه هشتم بود. باید از تجزیه و تقسیمی که بر پادشاهیهای یهودی سابق که در آستانه دهه هشتم شروع به ناپدید شدن کردند، درس گرفت.»
ظهور این پیشگوییهای زوال و نابودی با تشدید اختلافات داخلی در ابعاد قومی، مذهبی و طبقاتی و همچنین با فشارهای جنگ و شوک تهاجم در ۷ اکتبر و پناه بردن دهها هزار اسرائیلی از شهرکهای جنوب و شمال به سمت داخل، فشارهای ناشی از مسئله اسرا و ناکامی ارتش اسرائیل در دستیابی به اهداف خود پیوند خورده است.
این پیشگوییها همچنین به عنوان یک واکنش روانی ظاهر میشوند، زیرا ایده استقرار در اراضی اشغالی (به عنوان یکی از مهمترین ستونهای دولت) توسط اسرائیلیها مشکوک تلقی میشود زیرا آنها در سرزمین دیگران زندگی میکنند و میدانند که در میانه یک محیط پیرامونی خصمانه هستند و نیز میدانید که صاحبان زمین همچنان مقاومت میکند.
جریان مهاجرت معکوس
در پایان، باید گفت ارتش اسرائیل دیگر از مردم محافظت نمیکند، دیگر احساس امنیت وجود ندارد، دیگر خبری از رونق اقتصادی نیست و درآمدها کاهش یافته و نرخ بیکاری بالای رفته است و ثبات سیاسی و حمایت بین المللی مانند گذشته وجود ندارد، همه اینها اسرائیلیها را به کنار گذاشتن «پروژه اسرائیل» سوق میدهد تا گزینه مهاجرت معکوس با قدرت دوباره مطرح شود، این خطرناکترین چیزی است که رهبران پروژه صهیونیستی درباره آن هشدار میدادند.
عامل جمعیتی مرتبط با مهاجرت یهودیان به اسرائیل یکی از نگرانیهای اصلی دیوید بن گوریون بود که گفت: «پیروزی نهایی اسرائیل از طریق مهاجرت گسترده یهودیان به دست خواهد آمد و بقای آن تنها به در دسترس بودن یک عامل بستگی دارد که آن هم این است که مهاجرت گسترده به اسرائیل تداوم یابد.»
برآوردها حاکی از کاهش چشمگیر مهاجرت به اسرائیل در دو سال گذشته است که پس از «طوفان الاقصی» متوقف شد. روزنامه «زمان اسرائیل» به نقل از اداره جمعیت و مهاجرت اسرائیل گزارش داد که حدود ۳۷۰ هزار اسرائیلی از ۷ اکتبر تا پایان نوامبر اسرائیل را ترک کردند، علاوه بر این ۶۰۰ هزار نفر در تعطیلات به خارج از اسرائیل سفر کرده و در آنجا ماندند.
بر اساس یک نظرسنجی که توسط رادیو رسمی اسرائیل در ماه مارس گذشته انجام شد، بیش از ۲۵ درصد از یهودیان بالغ (بالای ۱۸ سال) به طور جدی به مهاجرت از اسرائیل فکر میکنند. روزنامه یدیعوت آحارونوت نیز در آوریل گذشته گزارش داد که ۴۷ درصد از کسانی که مهاجرت کرده یا ترک کرده اند، قصد بازگشت مجدد ندارند.
با توجه به شکست استراتژیک کنونی و فروپاشی وجهه نظامی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اسرائیل، بسیاری از اسرائیلیها به تابعیت و پاسپورتهای اصلی خود متوسل شدهاند و انتظار میرود این مهاجرت معکوس تشدید شود؛ امری که منجر به بحران جمعیتی، به تحلیل رفتن و فرسایش جامعه اسرائیل و برتری جمعیتی عربها در سایه رشد بالای جمعیت آنها خواهد شد .
منبع: شفقنا
ثبت دیدگاه