این در حالی است که عملکردهای مجلس یازدهم اصلا نشانی از عملکرد مطلوب در جهت رضایت جامعه ندارد و آنها حتی به مرزهای وعدههای داده شده خود نزدیک هم نشدند. با این حال بسیاری از مقامات و دلسوزان نظام معتقدند که مجلس و دولت با تعامل و همکاری میتوانند در حل مشکلات کشور موفقتر ظاهر شوند. در این راستا برای بررسی اختلافات دولت و مجلس، نگاه مردم به عملکرد مسئولان، انتخابات ۱۴۰۰ و نگاه اصولگرایان به این انتخابات«آرمان ملی» با امیررضا واعظی آشتیانی معاون وزیر صنعت دولت نهم و فعال سیاسی اصولگرا به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
تــقابل دولت و مجلس را در موضوعات مختلف به ويژه بحث بودجه 1400 چگونه ارزيابي ميکنيد و چرا با وجود تاکيد مقام معظم رهبري بر لزوم پرهيز از اهانت و هتک حرمت به مسئولان باز هم بعضا شاهد چنين فضايي هستيم؟
اگر بخواهيم فارغ از هيجانات به موضوع بپردازيم کار دشواري نيست. اصولا کساني که ميخواهند مغلطه کنند و در کارهايشان سفسطه را ملاک قرار دهند عموما کساني هستند که به جر زني عادت کردند. لذا اين مساله را بايد فارغ از تعصبات تحليل کرد. فرمايش مقام معظم رهبري مبني بر اينکه حرمتها و احترامها حفظ شود و گفتمان سازنده شکل گيرد صرفا براي مجلس نيست و براي ساير قوا نيز هست و فرقي نميکند. ما متاسفانه در يکي دو دهه اخير شاهد بوده و هستيم که از ادبيات نامناسب در گفتمانهاي سياسي استفاده ميشود و اين مساله تبديل به يک ناهنجاري شده که به بخشها و سطوح ديگر کشور نيز سرايت کرده است. زماني ميگفتيم ناهنجاريهاي گفتماني در ورزش است اما حال ميبينيم که در عالم سياست نيز وجود دارد و اين ادبيات با شکل ديگري به جاهاي ديگر سرايت ميکند. در بحث اخير بودجه که موجب اختلاف بين مجلس و دولت شد به نظر من بودجه دولت کاملا سياسي بود و دولت ميدانست که مجلس در مقابل اين موضوع مقاومت خواهد کرد. دولت با اين بودجهاي که نوشته در سال 1400 نهايت 4 ماه ميهمان مردم خواهد بود و گرفتاري و مشکلات براي دولت بعد خواهد ماند. اعتقاد من اين است که دولت در نوشتن بودجه هم سياسي کاري کرد و هم اينکه بودجه را عالمانه ننوشت. مردم کوچه و بازار نيز متوجه شدند که دولت در بخشهايي که مسائلي را مطرح کرده نهايتا مشکلاتي را ايجاد ميکند. با اين حال گرچه مطالبه گري حق مجلس است اما هيچ مرجع، نماينده و مسئولي حق ندارد براي مطالبهگري از ادبيات نامناسب استفاده کند. ما اگر بتوانيم اين تمرين چگونه گفتمان کردن را حداقل براي انتخابات 1400 ياد بگيريم ميتوان به جرات گفت که زمينههاي يک گفتمان سازنده که مبتني بر انصاف، عقلانيت و به دور از هيجان است را ميتوان رقم زد. چه بسا ما در انتخابهاي گذشته اصلا گفتمانهاي خوبي را نداشتيم و سرايتش به جامعه بوده و باعث شده تا حتي جاذبههاي اجتماعي جامعه نيز تحت تاثير قرار بگيرد. در مجموع معتقدم فرقي نميکند که دولت، مجلس، قوه قضائيه يا هر نهاد ديگري باشد؛ اين مطالبهگري حق همه است اما مطالبهگري بايد به گونهاي باشد که خدشهاي به شخصيت طرفين وارد نشود و احترام في مابين برقرار باشد و از متلکگويي و متلک پراني توسط بخش اجرائي و مجلس پرهيز شود. امروز مردم از نوع گفتماني که انجام ميگيرد و همراه با بداخلاقي و چالشهاي فرهنگي است متاثرند. اگر بنا است در انتخابات 1400 حضور حداکثري مردم را شاهد باشيم حداقل براي رضاي خدا و باور مردم ثابت کنيم که اگر مسئولان مطالبهاي از يک قوه ميکنند در جهت منافع مردم است.
با وجود اينکه بسياري صحبت از لزوم تعامل بين دولت و مجلس را مطرح ميکنند و دولت نيز بارها نسبت به تعامل با مجلس روي خوش نشان داده اما بارها ديديم که مجلس کوتاه نيامده و درصدد تقابل بوده؛ برخي معتقدند که اين نوع رفتار سويه و مصرف انتخاباتي دارد؛ تحليل شما چگونه است؟
من بارها به اين مساله اشاره کردم که تعامل دوسويه است و فقط در حرف و شعار نيست تعامل نياز به عمل دارد. اينکه يک مسئولي صحبت از تعامل کند و دو ساعت بعد در گفتوگواي شروع به متلکپراني کند اسمش تعامل نيست. نميشود تيتر روزنامهها را از تعامل پر کنيم و در يک گردهمايي با متلک پراني شروع کنيم و يکسري مسائل را مطرح کنيم. البته فرقي نميکند که دولت باشد يا مجلس اين تعامل بايد دوسويه باشد، شعاري نباشد و کاربرد انتخاباتي نداشته باشد. يعني اگر بنا است در جهت منافع مردم گام برداريم در عمل بايد نشان دهيم که تعامل برقرار است. البته بايد اين را هم بدانيم که تعامل تعريف دارد و اين نيست که هر آنچه دولت آورد را مجلس بپذيرد و اسمش را تعامل بگذارند يا احيانا برعکس آن اتفاق افتد. معنا و مفهوم تعامل اين است که به نگاه کارشناسي احترام گذاشته شود. حال؛ دولت يا مجلس هر کدام که نگاه کارشناسي مستدلتر، منطقيتر و در جهت استيفاي حقوق مردم، کمک به معاش مردم، اقتصاد، اشتغال و عرصههاي مختلف است بايد احترام بگذاريم. با اين حال وقتي نگاه ميکنيم ميبينيم چيزي که مهم نيست بحث کارشناسي است. بله در برخي موارد هم شاهديم که صحبتهاي برخي افراد هم برد انتخاباتي پيدا ميکند و نوع نگاه برخي ديگر نيز مبتني بر لجاجت است که آن را پشت بحث تعامل پنهان ميکنند اينگونه نميتوان گفت که به تعامل ميرسيم.
بعضا شاهديم که برخي از نهادها، مسئولان يا حتي جريانهاي سياسي همواره از حل مشکلات مردم صحبت ميکنند اما در عمل آنطور که بايد در اين راستا قدمي برداشته نميشود؛ اساسا اين استفاده از اسم مردم براي پيشبرد کارها بر ديدگاه مردم بر عملکرد و روندها تاثير نميگذارد؟
من خودم اعتقاد دارم که جريانهاي سياسي چه در قالب شخصيت حقوقي و فردي وقتي ميخواهند وارد انتخاباتي شوند شعارهايي را بدهند که بتوانند بدان عمل کنند. شعاري که کاربرد صرفا مقطعي دارد يعني توهين به شعور مردم. لذا بايد افراد يا گروههايي که وارد عرصه انتخابات از هر نوعي ميشوند با توجه به امکانات، چارچوب و وظيفهاي که دارند شعارهايي را بدهند که شدني باشد. ما وقتي ميگوييم که به عنوان مثال کشور يا مجموعهاي نياز به چشم انداز دارد يعني اين چشمانداز قابليت اجرا، اندازهگيري و نظارت داشته باشد. در ارتباط با شعار دادن هم همينطور است بايد اين قابليتها را داشته باشد. ضمن اينکه يکسري از شعارها وجود دارد که شايد به يک دوره نمايندگي يا يک دوره رياست جمهوري جواب ندهد و نيازمند زمان بيشتري باشد. براي همين امر است که دوره رياست جمهوري را دو 4 سال در نظر ميگيرند که اگر آن دولت برنامهريزي داشت که نتايج آن در دولت بعدي ميآمد با انتخاب دوباره رئيس جمهور مستقر وي بتواند برنامههاي خود را ادامه دهد. از اين رو اعتقاد من بر اين است که چقدر خوب است کساني که بر روي شعارهاي شدني اجماع ميکنند همان شعارها را دنبال کنند تا محقق شود. البته نبايد از اين مساله نيز ساده گذشت که محقق نکردن شعارها ميتواند ريزش اجتماعي را براي گروه، جريان يا شخص رئيس دولت به همراه داشته باشد.
در آستانه چــهل و ســومين سالگرد پيروزي انقلاب و با توجه به نارضايتيهاي موجود در جامعه نگاه مردم به جريانات سياسي و انتخابات 1400 را چگونه ميبينيد؟
بخش قابل توجهي از جامعه عملکرد برخي از مسئولان که در انجام وظايفشان ناتوان هستند را از نظام جدا ميدانند. مردم نظامشان را دوست دارند، پاي آن هزينه دادند و حاضر نيستند که نظام و ارزشهاي آن را به پاي عملکرد ضعيف يک مسئول بگذارند. مردم بايد بپذيرند که در کشوري زندگي ميکنند که انتخابات در اختيار خودشان است. بدين صورت که نماينده مجلس و رئيس جمهور و اعضاي شوراي شهر را خود به صورت مستقيم انتخاب ميکنند. لذا انتخاب آگاهانه و با بصيرت مردم ميتواند دستاوردهاي خوبي را به دنبال داشته باشد. رئيسجمهور يا نمايندههاي مجلس را که منصوب نميکنند بلکه خود ما مردم به آنها راي ميدهيم. پس خود ما مردم و البته بخشي از جامعه بايد بپذيرد که اين شرايط فعلي حاصل انتخاب خودشان است. با اين حال جالب است کساني که در مورد عملکرد دولتهاي يازدهم و دوازدهم نظراتي را دارند از سلبريتيها گرفته تا اصلاح طلبان که خود را شريک دولت ميدانستند نميپذيرند که اين نتيجه راي آنها است.
البته اصلاحطلبان حامي دولت بودند نه شريک دولت!
اصلاحطلبان شريک دولت هم بودند، چراکه اگر در اجزاي مختلف هم نگاه کنيد از استاندارها تا ادارات مختلف در شهرهاي مختلف همه اصلاحطلبند. به هر جهت اين اتفاقات دست به دست هم داده و منجر به اين شده که امروز مردم از عملکرد اقتصادي، توليد، اشتغال و …. ناراحتند. اين انتخاب مردم است. آن دسته از مردم امروز از عملکرد مسئولاني ناراحتند که به آنها راي دادند اما دولت نتوانسته به مطالباتي که مدنظر جامعه بوده جامه عمل بپوشاند. نکته جالبتر اينکه امروز سلبريتيهايي که حنجره خود را پاره کرده و براي دولت تبليغات ميکردند امروز طلبکارند.
اينکه دولت در برخي امور به ويژه در بحث اقتصاد و معيشت مردم قصور داشته قبول، اما فکر نميکنيد ساير مولفههاي تاثيرگذار داخلي و خارجي از جمله تحريمها بر عملکرد دولت تاثير گذاشته و شرايط فعلي را به وجود آورده است؟
من ضريب اين موضوع تحريمي که يک عده ادعا ميکنند را کمتر ميبينم. ما بيشتر مشکل دانايي در مديريت، عدم شايستهسالاري و انتخاب قبيلهاي، گروهي و سياسي در انتخاب مديران داريم وقتي که شما دايره انتخاب مديران ارشد را محدود ميکنيد ناخودآگاه يا خودآگاه متوسل به مديران رده سوم و رده چهارم براي مديريت ارشد ميشويد. فرقي هم نميکند که دولت باشد يا مجلس. مجلس را هم مردم انتخاب ميکنند. اگر درست انتخاب کنند به نفعشان است و اگر هم درست انتخاب نکنند مطالباتشان بر زمين ميماند. لذا چه در انتخاب رئيس جمهور، چه مجلس، چه شوراي شهر مردم هستند که تعيين ميکنند چه کسي و با چه عملکردي بر مناصب مشخص بنشيند. ما کمتر کشوري را در دنيا ميبينيم که مردم مستقيم رئيسجمهور را انتخاب کنند. وقتي چنين موضوعي وجود دارد چگونه ميخواهيم قضاوت کنيم که حضور مردم در پاي صندوقهاي راي چگونه خواهد بود؟ من فکر ميکنم مردم در اين دوره بايد تلاششان بر اين باشد که بهترين را با يک قضاوت منطقي، منصفانه و داشتن کارنامهاي موفق از کانديداها انتخاب کنند و به آنها راي دهند. يک بار هم که شده همه ملت متفقا به يک نيروي کارآمد راي بدهيم. البته ما نميتوانيم مطلق بگوييم که اين دولت ناموفق بوده است، چراکه در اين دولت نيز قطعا کارهاي زيربنايي انجام شده است. کارهاي زيربنايي به ندرت ديده ميشود اما يکسري کارهاي روبنايي و فعاليتهايي که عمدتا اقتصادي است و با معاش مردم ارتباط دارد براي مردم قابل قضاوت است و مردم اينها را نيز مورد قضاوت قرار ميدهند. ولي مباحث زيربنايي و سرمايهاي چه در اين دولت و چه در دولتهاي گذشته کمتر به چشم ميآيد.
آنطور که از نگاه مردم و نارضايتيها گفتيد ميتوان اينگونه برداشت کرد که مردم از اصلاحطلبان و دولت رويگردان شدهاند؛ با اين حال فکر نميکنيد عملکرد مجلس يازدهم نيز باعث خواهد شد که مردم در انتخابات به سمت اصولگرايان نيز نروند؟
تجربه اينگونه نشان داده که وقتي يک گروه موفق نيست مردم با ضريب کمتر به سمت گروه ديگري ميروند. زماني که انتخابات مجلس ، رياست جمهوري ، شوراها و … را رصد ميکنيد ميبينيد که اين اتفاق بوده اما تصور و تحليل من اين است که اگر اصولگرايان از هم اکنون خود را برنده انتخابات بدانند شايد يک اشتباه محاسباتي باشد. به دليل اينکه مردم ما در راي دادن غيرقابل پيشبيني هستند و به جز انتخاب مرحوم آيتا… هاشمي تمام انتخابات ما در حقيقت با بهت و حيرت که چه کسي انتخاب شده همراه بوده است. خود مرحوم هاشمي در يک صحبتي ميگفت اقبال به آقاي روحاني 5 درصد بود و يکدفعه به 54 درصد رسيد. پس اين هيجان و غيرقابل پيش بيني بودن مردم وجود دارد که برگرفته از ضعف تحزب و احزاب قدرتمند در کشور است که بتوانند قشر خاکستري را با لکوموتيو خود به پاي صندوقهاي راي بکشند و اين واقعيتي انکارناپذير است. ولي به هر جهت هيچ گروهي نميتواند بگويد که من موفق هستم و به هر حال آنچه که در ظاهر نشان ميدهد اقبال مردم به سمت اصولگرايان خواهد بود.
مـــبــاحثي حـول محور اصولــگرايان مطرح ميشود در جهت کانديداتوري در انتخابات 1400 و خاصه از افرادي چون آيتا… رئيسي، سردار محمد و احتمالا حضور آقاي احمدينژاد نام برده ميشود؛ اساسا نگاه اصولگرايان را به انتخابات پيش رو را چگونه تبيين ميکنيد؟
من هيچ موضعگيري نسبت به اين موضوع نميبينم و اصولگرايان در حال شکل دادن به ساختار وحدت خود هستند که کار خوبي است. همين شوراي وحدت زمينهساز يک اتفاق خوب است و شوراي ائتلاف نيز قطعا به اين موضوع کمک خواهد کرد. پيشبيني من اين بود که اصولگرايان به يک وحدت خواهند رسيد. مهم اين است که وقتي شاخصهها را تعريف ميکنند اين شاخصهها از چه قرار است و چه کساني ميتوانند در اين شاخصهها قرار بگيرند. شايد برخي افراد اصلا مصداق رجل سياسي قرار نگيرند يا رد شوند. از اين رو نميتوان از هماکنون قضاوت کرد که چه کساني قابليت راي آوري دارند يا ندارند.
ثبت دیدگاه