«عبدالباری عطوان» تحلیلگر جهان عرب با اشاره به اوضاع اسف بار نوار غزه به ویژه شمال آن و تداوم نسل کشی رژیم صهیونیستی در این منطقه گفت: اشغالگران منازل فلسطینیان را مین گذاری و پس از قرار دادن بشکه های انفجاری در خیابان، آنها را از راه دور منفجر می کنند.
«نیویورکتایمز» جزئیات بیشتری از سفر رئیس سیا به کابل را افشا کرد. این مقام آمریکایی صرفا برای تمدید و تعویق زمان خروج به کابل نرفته بود. او دستور کار مذاکرات گستردهای با طالبان داشت. «برنز» در کابل با ملاعبدالغنی برادر دیدار کرد. در گزارشی دیگر اوضاع کابل در روزهای پس از سقوط تشریح شده است. چشمانداز اقتصاد افغانستان نیز در یک پرونده بررسی شد.
چالش بسیار بزرگتر برای وضعیت جهانی آمریکا، داخلی است. جامعه آمریکا عمیقاً دوقطبی شده و تقریباً در مورد هیچ چیزی به اجماع نرسیده است. این دوقطبی شدن بر سر موضوعات رایج سیاست مانند مالیات و سقط جنین آغاز و از آن به بعد به نزاع تلخی بر سر هویت فرهنگی تبدیل شد. تقاضای به رسمیت شناختن گروههایی که احساس میکنند توسط نخبگان به حاشیه رانده شده اند، چیزی بود که من ۳۰ سال پیش به عنوان پاشنه آشیل دموکراسی مدرن تشخیص دادم.
خروج از افغانستان نباید ما را به این سمت سوق دهد که تصور کنیم سرنوشت آمریکا مانند سرنوشت شوروی پس از خروج از افغانستان میشود، چرا که این دو تفاوت زیادی با یکدیگر دارند، شوروی قبل از حمله به افغانستان در نزدیکی فروپاشی بود و آن حمله به منزله زدن میخ آخر بر پیکره بی جان شوروی بود، در حالی که با وجود شکستهای نظامی، تمام حملات آمریکا بی فایده نبوده و حمله این کشور به عراق، موجب تامین امنیت اسرائیل برای دهههای اینده شد و سنگ بنایی بود برای ویرانی منطقه و تغییر ترکیب آن به نفع آمریکا و غرب.
شکست آمریکا در افغانستان نه تنها بیش از گذشته عیانتر شده است که خروج غیرمسئولانه نیروهای این کشور از افغانستان پیامدهایی از جمله تشدید بحران پناهجویان افغان را به دنبال داشته و در این میان اروپایی ها نیز از مسئولیت پذیرش این پناهجویان شانه خالی میکنند.
دارون عجماوغلو استاد دانشگاه MIT و یکی از دو نویسنده کتاب معروف «چرا ملتها شکست میخورند» است. کتاب اخیر او و جیمز رابینسون یعنی «راه باریک آزادی» خیلی سریع به یکی از منابع مهم در مورد دولتسازی بدل شد. یادداشت پیشرو که توسط «مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه» ترجمه شده است، تحلیل این پژوهشگر برجسته دولتسازی در مورد وقایع اخیر کشور افغانستان است. او در این یادداشت تلاش میکند توضیح دهد که مطابق با پژوهشهای مختلف و بهویژه نظریه خود او و جیمز رابینسون در مورد تکوین جوامع و دولتها، رویکرد نیروهای آمریکایی در افغانستان از ابتدا محکوم به شکست بوده است.
شاید روسیه دوست نداشته باشد که شاهد تأسیس یک امارت اسلامی در چند مایلی مرزهای خود باشد، اما تا زمانی که دستور کار طالبان مانند داعش محلی باشد و جهان را شامل نشود و تمرکز آنها بر اعمال قوانین شرعی در افغانستان باشد، هرچقدر هم که این موضوع بد باشد، از نظر مسکو قابل تحمل است. قطعاً سازمان اطلاعات نظامی روسیه مشغول نظارت بر وضعیت موجود خواهد بود، وزارت دفاع نیز مجبور است هماهنگیهای نظامی بیشتری را با همتایان خود در آسیای میانه انجام دهد.
به نظر می رسد ارتش افغانستان با وجود تمام قدرت ظاهری خود دچار سندرم یوساریان و توهم خودمرده پنداری شده است. در این ارتباط، واشنگتن پست به نقل از یکی از افسران افغان توضیح داد که چرا سربازانش جلوی طالبان را نمی گیرند. وی گفت: برادر، وقتی هیچ کس دیگری نمی جنگد، چرا من باید بجنگم؟
بهار سال گذشته، ناظران خاورمیانه از گزارش هایی مبنی بر میانجیگری بغداد بین عربستان سعودی و ایران بسیار هیجان زده شدند. عراقی ها همچنین تلاش دارند که آشتی بین ترکیه و مصر را ایجاد کنند و همین کار را بین آنکارا و ابوظبی انجام دهند. کاهش این رقابت های منطقه ای مطمئناً به نفع یمنی ها، فلسطینی ها، لیبیایی ها، سوری ها و عراقی ها خواهد بود. اما یک جنبه ایرانی نیز در این گستره وجود دارد. کاظمی آنقدر باهوش است که می داند نمی تواند ایرانیان را از عراق خارج کند، بنابراین باید با ظرافت بیشتری عمل کند.
روابط دو کشور همسایه افغانستان و پاکستان از همان ابتدا دچار تنش بوده و عمدتا پاکستان در پی اعمال نفوذ در افغانستان بوده است. مثلا در دوره جهاد مردم افغانستان علیه شوروی سابق، پاکستان از برخی گروه های مجاهدین حمایت به عمل آورد. و سپس دوران طلایی اعمال نفوذ این کشور بر افغانستان دوره امارت طالبانی بود.
در حال حاضر بندر چابهار بخش مهمی از استراتژی دولت هند در راستای محافظت از نفوذ منطقه ای خود و تسریع شکل گیری روند روابط راهبردیش با ایران است. هند ایران را کلید دسترسی به افغانستان و آسیای میانه از طریق بندر چابهار می داند. ماه گذشته در یک کنفرانس ارتباطی در تاشکند، جایشانکار بندر چابهار ایران را به عنوان قطب اصلی ترانزیت منطقه ای پیش بینی کرد. قطبی که به زودی توسط هند، ایران و افغانستان توسعه می یابد تا ارتباطات و روابط تجاری را میان سه کشور تقویت کند.