«عبدالباری عطوان» تحلیلگر جهان عرب از ناتوانی رژیم صهیونیستی برای تداوم جنگ فرسایشی با حزب الله لبنان سخن گفت و تاکید کرد که دیگر هیچ مکان امنی برای سران تل آویو در سرزمین های اشغالی وجود ندارد.
هنگامی که بلینکن بین پایتخت های خاورمیانه رفت و آمد می کرد، در امریکا طوفان فزاینده ای از نارضایتی در بدنه دیپلماتیک دولت در حال شکل گیری بود. بسیاری از دیپلمات های امریکایی، از چک سفید امضای واشنگتن به اسرائیل برای عملیات گسترده نظامی در غزه که هزینه انسانی هنگفتی برای مردم محصور در این باریکه خواهد داشت، خشمگین، شوکه و مأیوس شده بودند. این خشم، در میان صفوف مقامات امنیت ملی ایالات متحده تبدیل به امواج مخالفت با رویکرد اولیه بایدن در جنگ شد و مقامات ارشد دولت را هم در خارج و هم در داخل، در حالت تدافعی قرار داد.
شورای آتلانتیک در مقالهای تفصیلی از یک توهم خطرناک در اسرائیل رونمایی کرد. این اندیشکده آمریکایی خبر داده که اسرائیل به دولت بایدن اطلاع داده است که در هیچ طرح و برنامهریزی در غزه پس از اتمام جنگ شرکت نخواهد کرد و به جای آن سناریوهای فانتزی نظیر اداره غزه توسط چند کشور عربی یا تشکیلات خودگردان را مطرح کرده است که البته هیچ کدام قادر به اداره غزه نخواهند بود.
اسرائیل از این فرصت برای تحقق جاه طلبی های سرزمینی صهیونیست ها در میان مه جنگ با ایجاد آخرین موج سلب مالکیت فاجعه بار از فلسطینیان استفاده کرده است.
واشنگتن امیدوار است که با حمایت نظامی از اسرائیل، این رژیم را نجات دهد اما آمریکا نیز همچون دیگر حامیان رژیم اشغالگر، روی اسب بازنده شرط بندی کرده و به دلایل متعددی هزینه های سنگینی را متحمل خواهد شد.
«عبدالباری عطوان» نوشت: روزهای تاریخی را سپری میکنیم که رسواکننده اشغالگران، جنایات آنها و حمایت آمریکا و غرب از آن است. روزهای آتی آکنده از معجزه و پیروزی است.
به نطر می رسد آنچه باکو و آنکارا را می تواند در ارتباط با کوریدور زنگزور به تنظیم رفتار در قبال ایران وادار کند بیش از هر چیزی وابسته به بازگشت ایران به نرم های جهانی است. در صورت بازگشت ایران به جامعه جهانی و سیاست های ایجابی در منطقه، تهران می تواند با پشت سر گذاشتن همه سنگلاخ های پیش رو منافع خویش را نه در قفقاز بلکه در تمام عرصه ها با تلاش و با مد نظر قرار دادن ظرفیت های خویش و دیگران تامین کند.
بیش از یک دهه است که نشانه هایی از بلندپروازی دریایی فزاینده سعودی به چشم می خورد که بر دو ستون اصلی تمرکز دارد: بازسازی و مدرنیزه کردن ناوگان دریایی خود و پیشتازی در رزم گروه های چندجانبه به رهبری ایالات متحده.
ماجرا این است که امریکاییها باید متوجه شوند، مسائل منطقه «نقطه ای» نیست، بلکه مسائل منطقه خاورمیانه «فراگیر» است. شما نمیتوانید در یک منطقه ورود کنید و از یک کشور مشخص به نام اسرائیل حمایت کنید، اما فلسطینی ها، عراقیها و یمنیها هیچ اهمیتی نداشته باشند. این حملات را به عنوان هشدارهایی میبینم که در منطقه خاورمیانه اجرا میشود؛ بنابراین ناامنی برای مردم در یک منطقه مشخص، میتواند منجر به ناامنی برای آمریکا در مناطقی دیگر باشد. پیام روشن این است: امنیت در منطقه به شکل نقطهای امکان پذیر نیست و فراگیر است
تسلط ولو نسبی چین بر این منطقه ژئوپلیتیکی، به مفهوم موفقیت این کشور در پیوند دو حوزه هارتلند و ریملند و آشکار شدن ظرفیت های ژئوپلیتیکی افغانستان در قالب چهار راه تجارت و ترانزیت می باشد.
باوجودی که از اظهارات مقامات اسرائیلی چنین معلوم می شود که اسرائیلی ها به نابودی حماس در زمان کم و در یک جنگ محدود و محلی اعتقاد دارند، اما به چهار دلیل استراتژیک، این حمله برای ارتش و حکومت این کشور یک فاجعه استراتژیک است.