هر چند با رشد روزافزون رسانه های نوظهور و چالش آنها با رسانه های با قدمت بیشتر از جمله رسانه های مکتوب، از میزان تیراژ یا شمارگان روزنامه ها کاسته شده است اما روزنامه ها با قدرت تیتر یک و فتو تیتر یا همان تیتروعکس همچنان محل توجه مخاطبان واثرگذاری در فضای رسانه ای هستند.
بنت با هدیه «برتری نظامی اسرائیل در خاورمیانه» بازگشت. همانطور که موفق شد حمایت دولت بایدن در مورد به روز رسانی گنبد آهنین تل آویو را به دست آورد، تا در برابر تهدیدات ایران و نیروهای وابسته توان دفاع از خود را داشته باشد. علاوه بر این، ایالات متحده ارزش کمکهای نظامی خود به اسرائیل را از ۳.۱ میلیارد دلار در سال به ۳.۸ رساند. در مقابل واشنگتن چه دستاوردی داشت؟ اگر بخواهیم ساده بگوییم، هیچ چیز!
بررسی تغییر منافع قدرت های بزرگ در افغانستان می تواند گیج کننده باشد. آمریکا می گوید عقب نشینی امکان مواجهه قاطع با چین در آسیا را برای آن فراهم می آورد. چین به نوبه خود از خروج آشفته آمریکا برای یادآوری غیرقابل اعتماد بودن آن به متحدان آسیایی استفاده می کند و در عین حال، به دنبال برتری در منطقه است. اما اگر چین از تجربیات اخیر خود در پاکستان چیزی آموخته باشد، در افغانستان با احتیاط پیش خواهد رفت.
در دوران حکومت طالبان از ۱۹۹۶ تا اواخر ۲۰۰۱، غیر از پاکستان تنها دو کشور عربستان سعودی و امارات متحده عربی «امارات اسلامی افغانستان» را به رسمیت شناختند. اکنون که طالبان بار دیگر تقریبا همه افغانستان را تحت کنترل خود درآورده، این سوال مطرح است که آیا دو پادشاهی قدرتمند عربی و سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس «طالبان نسخه ۲.۰» را به عنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت خواهند شناخت؟ یا در صدد برای منزوی کردن آن برخواهند آمد؟
خاورمیانه به ندرت در سیاست بریتانیا محور اصلی قرار میگیرد. اما وقتی این اتفاق بیفتد، عواقب آن میتواند واقعاً چشمگیر باشد. بحران فعلی به بوریس جانسون که قبلاً خود را درگیر یک سری تحقیقات ناهنجار کرده است، آسیب میرساند.
نویسنده در این مطلب و در پاسخی به استفان والت می نویسد: هر چند قصد مجادله کلامی با این نظریه پرداز برجسته روابط بین الملل نداریم ولی طبیعتا اگر قرار بود متحدین آمریکا در غرب آسیا فاسد، ناکارآمد و غیر مردمی نباشند آنگاه شرط اصلی اش این بود که دیگر وابسته به آمریکا نباشند چنانکه مرکز ثقل فشارهای جهانی آمریکا متوجه حکومتها و کشورهائی است که راه استقلال از آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی را انتخاب کرده اند؛ با اینحال جناب استفان والت در پایان مقاله اش بصورت ناخودآگاه به تازه ترین تغییر کلیدی در نظام بین الملل اشاره کرده و اینکه زین پس زیاد روی کمک و همکاری آمریکا حساب نکنید بلکه بر عکس این آمریکا است که برای رویاروئی با قدرتهای نوظهور جهانی همچنین دیگر چالشهای بین المللی به کمک و مساعدت دیگران نیازمند است!
افغانستان كشوري نيست كه بتوان به توسل به زور و استفاده از نيروي نظامي بر آن سلطه يافت. سرزمين ناهموار و كوهستاني اين كشور موجب ميشود ارتش خارجي، هر قدر هم كه توانمند باشد، نتواند در اين كشور به پيروزي رسيده و اشغالش كند. حتي بعد از بيست سال، ارتش قدرتمند ايالات متحده امريكا هم نتوانست تغييرات معناداري در اين كشور به وجود آورد.
تاریخ افغانستان نشان میدهد این کشور بهعنوان یک منطقه ژئوپلیتیک همواره مورد استفاده قدرتهای بزرگ، شوروی و انگلستان و آمریکا قرار داشته است. هماکنون افغانستان موقعیت اقتصادی بالفعلی ندارد که مورد توجه دیگران قرار گیرد.
تاریخ تکرار شد و فراری خفتبار را در سابقه تجاوز آمریکا به کشوری جهانسومی که مرز مشترکی با آمریکا نداشت، ثبت کرد
غرب به ارتش مسلح افغانستان اعتمادی نداشت که بتواند موفقیتی از خود در برابر طالبان نشان دهد. تصمیم برای خروج، تصمیم برای کنار گذاشتن افغانستان بود. کسی که می خواست منابع معدنی در آن جا را در دست داشته باشد یا زمین هندوکش را به عنوان سنگر کنترل ژئوپلیتیک آسیای مرکزی توسعه دهد، افغانستان را کنار نمی گذاشت.
همانطور که قابل پیش بینی بود گروهی از تندروها، دشمنان خارجی فرصت طلب واشنگتن و حتی برخی از مفسران معمولاً معقول به این نتیجه رسیده اند که اعتبار ایالات متحده بر اثر شرایطی که در افغانستان بروز کرده، آسیب دیده یا از بین رفته است. شاید اظهارات گلوبال تایمز که جنبه ی تبلیغاتی علیه آمریکا دارد، قابل درک باشد. اما دیگران باید در اظهاراتشان بیشتر دقت کنند. در واقع، دلایل زیادی وجود دارد که معتقد باشیم نتیجه تراژیک در افغانستان بر اعتبار ایالات متحده تأثیر چندانی نخواهد گذاشت و شاید اصلاً تأثیر نگذارد.