هر چند با رشد روزافزون رسانه های نوظهور و چالش آنها با رسانه های با قدمت بیشتر از جمله رسانه های مکتوب، از میزان تیراژ یا شمارگان روزنامه ها کاسته شده است اما روزنامه ها با قدرت تیتر یک و فتو تیتر یا همان تیتروعکس همچنان محل توجه مخاطبان واثرگذاری در فضای رسانه ای هستند.
عراق نمیتواند به ایران یا عربستان فشار وارد کند، چرا که از وزنه بین المللی یا منطقهای برخوردار نیست و اهرم فشاری برای به کار گیری علیه بازیگران منطقهای ندارد. بنابراین، بغداد احتمالا نقش کانال غیر مستقیم سعودی با ایران را عهده دار میشود و چه بسا نقش سپر ایران در برخی پروندهها را داشته باشد، اما عملا هیچ قدرتی برای تاثیرگذاری در هیچ پرونده منطقهای ندارد.
تا همین اواخر، ترکیه به همان اندازه که به تجارت و دیپلماسی تکیه داشت، برای کسب قدرت در محیط بین الملل به موقعیت جغرافیایی کلیدی خود بین اروپا و خاورمیانه نیز متکی بود. اما در بحبوحه یک دهه بی ثباتی ناشی از قیامهای بهار عربی در سال ۲۰۱۱، آنکارا برای حفظ خود در برابر تهدیدها و دستیابی به آرمان هایش برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای به رویکردی قدرت محور روی آورده است.
دولت ترامپ و بایدن بیش از یک سال هشدارهایی را از طرف ارتش و دیپلمات ها، کنگره و گروه مطالعاتی اش، بازرس کل خود و سازمان ملل متحد در مورد سقوط دولت افغانستان دریافت میکردند. این هشدارها همچنین به معنای تجدید حیات القاعده بود.
علیرغم تلاش های جدید، مذاکرات احیای توافق هسته ای ایران در بن بست قرار دارد. به گفته ی کارشناسان، لازم است که تهران و واشنگتن برای دستیابی به یک حد وسط در مورد خواسته های حداکثری خود مصالحه کنند.
«نیویورکتایمز» جزئیات بیشتری از سفر رئیس سیا به کابل را افشا کرد. این مقام آمریکایی صرفا برای تمدید و تعویق زمان خروج به کابل نرفته بود. او دستور کار مذاکرات گستردهای با طالبان داشت. «برنز» در کابل با ملاعبدالغنی برادر دیدار کرد. در گزارشی دیگر اوضاع کابل در روزهای پس از سقوط تشریح شده است. چشمانداز اقتصاد افغانستان نیز در یک پرونده بررسی شد.
چالش بسیار بزرگتر برای وضعیت جهانی آمریکا، داخلی است. جامعه آمریکا عمیقاً دوقطبی شده و تقریباً در مورد هیچ چیزی به اجماع نرسیده است. این دوقطبی شدن بر سر موضوعات رایج سیاست مانند مالیات و سقط جنین آغاز و از آن به بعد به نزاع تلخی بر سر هویت فرهنگی تبدیل شد. تقاضای به رسمیت شناختن گروههایی که احساس میکنند توسط نخبگان به حاشیه رانده شده اند، چیزی بود که من ۳۰ سال پیش به عنوان پاشنه آشیل دموکراسی مدرن تشخیص دادم.
خروج از افغانستان نباید ما را به این سمت سوق دهد که تصور کنیم سرنوشت آمریکا مانند سرنوشت شوروی پس از خروج از افغانستان میشود، چرا که این دو تفاوت زیادی با یکدیگر دارند، شوروی قبل از حمله به افغانستان در نزدیکی فروپاشی بود و آن حمله به منزله زدن میخ آخر بر پیکره بی جان شوروی بود، در حالی که با وجود شکستهای نظامی، تمام حملات آمریکا بی فایده نبوده و حمله این کشور به عراق، موجب تامین امنیت اسرائیل برای دهههای اینده شد و سنگ بنایی بود برای ویرانی منطقه و تغییر ترکیب آن به نفع آمریکا و غرب.
دارون عجماوغلو استاد دانشگاه MIT و یکی از دو نویسنده کتاب معروف «چرا ملتها شکست میخورند» است. کتاب اخیر او و جیمز رابینسون یعنی «راه باریک آزادی» خیلی سریع به یکی از منابع مهم در مورد دولتسازی بدل شد. یادداشت پیشرو که توسط «مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه» ترجمه شده است، تحلیل این پژوهشگر برجسته دولتسازی در مورد وقایع اخیر کشور افغانستان است. او در این یادداشت تلاش میکند توضیح دهد که مطابق با پژوهشهای مختلف و بهویژه نظریه خود او و جیمز رابینسون در مورد تکوین جوامع و دولتها، رویکرد نیروهای آمریکایی در افغانستان از ابتدا محکوم به شکست بوده است.
شاید روسیه دوست نداشته باشد که شاهد تأسیس یک امارت اسلامی در چند مایلی مرزهای خود باشد، اما تا زمانی که دستور کار طالبان مانند داعش محلی باشد و جهان را شامل نشود و تمرکز آنها بر اعمال قوانین شرعی در افغانستان باشد، هرچقدر هم که این موضوع بد باشد، از نظر مسکو قابل تحمل است. قطعاً سازمان اطلاعات نظامی روسیه مشغول نظارت بر وضعیت موجود خواهد بود، وزارت دفاع نیز مجبور است هماهنگیهای نظامی بیشتری را با همتایان خود در آسیای میانه انجام دهد.
به نظر می رسد ارتش افغانستان با وجود تمام قدرت ظاهری خود دچار سندرم یوساریان و توهم خودمرده پنداری شده است. در این ارتباط، واشنگتن پست به نقل از یکی از افسران افغان توضیح داد که چرا سربازانش جلوی طالبان را نمی گیرند. وی گفت: برادر، وقتی هیچ کس دیگری نمی جنگد، چرا من باید بجنگم؟