روابط پاکستان- طالبان، ورای دوره گذرای رضامندی
29 شهریور 1400 - 14:25
شناسه : 22613
4
اختلافاتی که همچنان به قوت خوبی باقی است بر خلاف امیدواری ها و انتظارات در پاکستان، چندان محتمل نخواهد بود که برپایی مجدد امارت اسلامی تحت سلطه قوم پشتون در افغانستان فصل زرینی در کلیت روابط اسلام آباد با کابل مفتوح سازد. اختلاف ارضی مزمن پاکستان- افغانستان، روابط ویژه افغانستان با هند و ایده بلند پروازانه پاکستان برای تثبیت خود به عنوان تنها مجرای تجارت خارجی و نیز صدور انرژی کشورهای آسیای میانه عوامل مهم دخیل در طراحی سیاست افغانی پاکستان بوده که اراده ای راسخ در نصب یک حاکمیت متحد و پشتون در کابل را موجه ساخته اند.
نویسنده : حسین ابراهیم خانی، سفیر سابق در ویتنام و کامبوج منبع : دیپلماسی ایرانی
پ
پ

تحرک نظامی سریع جنبش طالبان که به سقوط کامل دولت اشرف غنی انجامید در لایه سطحی خود حکایت از توفیق شکوهمند تلاش های طولانی مدت پاکستان در جهت بقدرت رسانیدن حکومت مرجّح خود در افغانستان دارد. اسلام آباد در طول بیش از ۲۵ سال و از زمان ایجاد جنبش طالبان مصّرانه و بنحو آشکار این هدف غایی راهبردی را پی گرفته و به واقع شایسته تحسین بدلیل طراحی و اعمال دراز مدت این مشی و سیاست خود است. رهبران پاکستان در مواجهه با تشویش و نگرانی های فزاینده جهانی پیرامون سرنوشت افغانستان و افغان ها تحت حاکمیت نسخه جدیدی از “امارت اسلامی” سعی در باقی ماندن در حاشیه داشته و عموما از ضرورت و اهمیت تشکیل حکومت فراگیر و وسیع البنیاد در کابل سخن به میان می آورند. وقایع شگرف اخیر در افغانستان همچنین به ایده نمایان شدن پاکستان به عنوان طرف نخست منتفع از تحولات اخیر اعتباری ظاهری بخشیده و اطمینان خاطر بیش از حد خوش بینانه ای برای پاکستان در زمینه تعامل تضمین شده نزدیک با افغانستان تحت حاکمیت موجودیتی که به نحو غالب، گروه نیابتی پاکستان خوانده می شود قائل شده است.

مرحله موفق ساقط کردن دولت کابل به نفع دوره ای جدید از حاکمیت طالبان بی تردید با چالش های جدی پیش روی اسلام آباد در دراز مدت همراه خواهد بود. نفوذ پاکستان بر جنبش طالبان از یک سو، و همکاری و همراهی به ظاهر مشهود اسلام آباد با تحرکات نظامی ایالات متحده امریکا و متحدین آن در افغانستان از سوی دیگر، درجه ای از احترام و اعتبار عاید این کشور ساخت. این امر بازیگران عمده مساله افغانستان را مجاب به ادامه مشی تحمل و تعامل با پاکستان به رغم شکوه و گلایه های پنهان پیرامون ماهیت و جوهره سیاست دو وجهی پاکستان در قبال افغانستان کرد. با توجه به کم فروغ تر شدن موضوع افغانستان در چارچوب تعامل بین المللی با پاکستان، توجهات جهانی به اسلام آباد نیز لاجرم روندی نزولی را تجربه خواهد کرد. این بازیگران با عنایت به الزام و اجبار کمتر پیش روی خود در کنار آمدن با رویکرد خاص پاکستان در قبال بحران افغانستان، اینک از فراغ اراده بیشتری برای انتقال ثقل رویکرد متوازن منطقه ای خود به نفع دهلی نو برخوردار خواهند بود. با در نظر داشتن اقتصاد لرزان پاکستان و حیاتی بودن تداوم جریان سرمایه گذاری خارجی، وام و کمک های بلاعوض از کشورهای عمدتا غربی و همچنین نهاد های مالی تحت نفوذ غرب، اسلام آباد ناگزیر از بسنده کردن به شرکای اقتصادی و تجاری کم تعداد تر و کمتر سخاوتمند خواهد شد.

دستگاه روابط خارجی طالبان نیز از زمان سقوط اولین امارت اسلامی در سال ۲۰۰۱ به نحو فزاینده ای قابلیت ها و دامنه عملکرد خود را ارتقاء بخشیده است. این گروه دیگر تحت فرمان قاطع یک رهبر کاریزماتیک قرار ندارد و در عوض، چارچوب رهبری جمعی متشکل از چهره های ذینفوذ با درک وسیعتری از امور جهانی و چالش های پیش روی روابط خارجی و یا پیش نیاز های تعامل با جامعه جهانی، عهده دار امر تنظیم دقیق و پیشبرد اهداف سیاست خارجی گروه است. گروه طالبان به تماس های بین المللی خود تنوع بخشیده است و اکنون محدودیت کمتری در الزام به اتکای انحصاری به حمایت دیپلماتیک پاکستان پیش روی دارد که ترجمان آن کاهش نفوذ و تحکّم اسلام آباد بر این گروه بطور عام خواهد بود. افغانستان تحت حاکمیت طالبان نمی تواند انتظار بهره مندی کامل از مساعدت های مالی و توسعه ای داشته باشد که در طول دو دهه گذشته تا حدودی به روند امروزی سازی و احیای زیرساخت های کشور یاری رسانیده اند. رخدادهای در حال بروز دورنمایی تیره از وخامت وضعیت اقتصاد ملی، کاهش سطح معاش و رفاه شهروندان و هجوم قابل انتظار موج آوارگان افغانی به کشورهای همسایه به شمول پاکستان به همراه تبعات کلان و نامطلوب اجتماعی و اقتصادی برای اسلام آباد ترسیم کرده است. همچنین، به منظور یاری رسانی به امارت اسلامی در طول دوره انتقالی غیر قابل پیش بینی و تا زمان در دسترس قرار گرفتن منابع مالی خارجی جایگزین مورد نیاز برای اداره روزمره کشور، پاکستان ناگزیر از مشارکت در تامین بخشی از این منابع برغم مشکلات مالی پیش روی خود خواهد بود.

بر خلاف امیدواری ها و انتظارات در پاکستان، چندان محتمل نخواهد بود که برپایی مجدد امارت اسلامی تحت سلطه قوم پشتون در افغانستان فصل زرینی در کلیت روابط اسلام آباد با کابل مفتوح سازد. اختلاف ارضی مزمن پاکستان- افغانستان، روابط ویژه افغانستان با هند و ایده بلند پروازانه پاکستان برای تثبیت خود بعنوان تنها مجرای تجارت خارجی و نیز صدور انرژی کشورهای آسیای میانه عوامل مهم دخیل در طراحی سیاست افغانی پاکستان بوده که اراده ای راسخ در نصب یک حاکمیت متحد و پشتون در کابل را موجه ساخته اند. در عین حال این تناقض و معمای دیرپا دایر بر آن که موجودیت پشتون مطلوب و مورد پشتیبانی پاکستان برای تسخیر کابل همان مدعی و خواهان در پرونده اختلاف ارضی است کماکان لاینحل باقی مانده است. از زمان تاسیس پاکستان تا کنون هیچ حاکمیت افغان، به شمول حکومت سالهای ۲۰۰۱-۱۹۹۶ طالبان کوچکترین تمایلی پیرامون به رسمیت شناختن خط دیوراند بعنوان مرز بین المللی مورد توافق و رسمی بین افغانستان و پاکستان ابراز نکرده است. با عنایت به واقعیت افزون بودن جمعیت پشتون های مقیم پاکستان بر تعداد پشتون های ساکن در افغانستان و همچنین ارتباطات قومی غیر قابل خدشه بین پشتون ها در دو سوی مرز، حضور یک حاکمیت پشتون در کابل می تواند موجد زمینه های مساعد رشد تمایلات جدایی طلبی در مناطق پشتون نشین پاکستان شود.

در باب روابط با هند، امیدواری پاکستان به اتفاق نظر دولت طالبان با بینش و نگرش اسلام آباد پیرامون تعامل با دهلی نو از احتمال تحقق چندانی برخوردار نخواهد بود. رهبران طالبان بیمناک از انزوای مستدام بین المللی در مناسبت های گوناگون تمایل خود به برقراری و حفظ مناسبات دوستانه خارجی ابراز داشته اند. شیر محمد عباس استانکزی از رهبران ارشد طالبان در تاریخ ۲۹ اوت پیرامون موضوع حساس مسیر آتی روابط کابل با دهلی نو تاکید کرد “هند از اهمیت والایی برای این شبه قاره(هند) برخوردار است. ما خواهان تداوم ارتباطات فرهنگی، اقتصادی و تجاری با هند همانند گذشته هستیم”. این پیام دوستی به همراه تماس های قبلی آشکار و یا غیر علنی فرستادگان دولت هند با مقامات برجسته طالبان و اطمینان دهی حسن نیت دوجانبه، هر گونه پیش فرض یکسو بودن مسیر آتی سیاست پاکستان و طالبان در قبال هند را با تردید جدی مواجه ساخته است.

با توجه ویژه به موضوع امنیت داخلی پاکستان، تسلط طالبان بر کابل بنحو اجتناب ناپذیری گروه های جدایی طلب و یا تروریست با خاستگاه عقیدتی یکسان و اهداف مشابه با گروه طالبان را انگیزه مندتر خواهد کرد. تحریک طالبان پاکستان بدنام ترین و خطرناک ترین گروه از این نوع است که پس از تاسیس در سال ۲۰۰۷ مسئول حملات تروریستی عمده خصوصا در پیشاور و کویته بوده است. گرچه نیروهای امنیتی پاکستان تا حد زیادی در خنثی ساختن توانایی های تروریستی این گروه توفیق حاصل کرده اند اما احتمال ارتباط سازمان یافته بین دو جنبش در دو سوی سرحد و از سر گرفته شدن فعالیت های تروریستی گروه در پاکستان  کماکان نگرانی جدی اسلام آباد در زمینه مقابله با تهدیدات امنیتی و نیز مدیریت روابط با افغانستان تحت حاکمیت طالبان را در پی خواهد داشت.

قوام گرفتن دولت طالبان در کابل و گذشت چند ماه خطیر مورد نیاز برای تحکیم پایه های قدرت پاسخگوی این سوال جدی خواهد بود که آیا ثابت قدمی پاکستان در امر تحقق عمق استراتژیک حیاتی در افغانستان در نهایت خود نتیجه بخش بوده است و یا آنکه این سرمایه گذاری گزاف و طولانی مدت محکوم به شکست از ناحیه همان توفیق مقدماتی خود خواهد بود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.