سریال «حشاشین» ساخته تلویزیون مصر است که توجه میلیونها مخاطب را در جهان اسلام، به ویژه در منطقه عربی به خود جلب کرد.
این سریال اخیرا در ایران هم مورد توجه قرار گرفت و مخاطبان زیادی در سامانههای اینترنتی مانند فیلیمو، گپفیلم و فیلمنت آن را با زیرنویس فارسی دیدند. البته با تصمیم مقامات، از نهم اردیبهشت این سریال از روی سامانههای فیلم فارسی حذف شده است! که جای بحث جداگانه دارد.
سریال «حشاشین» به زندگی حسن صباح، رهبر اسماعیلیه در ایران و خداوندگار قلعه الموت میپردازد، و از زوایای مختلف هنری، تاریخی و سیاسی شایان توجه است.
از بعد هنری این سریال مورد نقد اهالی هنر و سینما قرار گرفته و فیالجمله میتوان گفت که مخاطبان و نقدنویسان سریال حشاشین را در شمار آثار فاخر تاریخی در جهان اسلام به شمار آوردهاند.
نگاه تاریخی
از نگاه تاریخی داستان سریال حشاشین صرفا برداشتی آزاد از زندگی حسن صباح است. چنانکه پیتر تمیمی، کارگردان سریال در این باره نوشته: «سریال حشاشین یک درام تاریخی است که از رویدادها الهام گرفته است نه اینکه یک مستند تاریخی.»
به عنوان مثال روایت جانبی این سریال درباره شخصیت «سه یار دبستانی» است. خواجه نظامالملک که در سال ۴۰۸ قمری در شهر نوقان طوس زاده شد، عمر خیام که در سال ۴۲۷ قمری در نیشابور (یا بلخ) به دنیا آمد و حسن صباح که حدود سال ۴۴۵ قمری در قم متولد شد. افرادی که زمان و مکان تولدشان این امکان را فراهم نمیکند تا همدرس و یار دبستانی باشند.
این ادعای ناروا البته اولین بار در سال 1883 میلادی در دیباچهی ترجمه انگلیسی «رباعیات خیام» نوشته «ادوارد فیتزجرالد» نویسنده انگلیسی آمده، و سپس در دیگر نوشتهها مطرح شده است.
همین واقعیت نشان میدهد که سریال حشاشین بر اساس افسانه و داستان سرایی خیالی و جذاب شکل گرفته و نباید انتظار روایتگری تاریخی از آن داشت.
نکته دیگر اینکه الموت دوره حسن صباح در محاصره بیرونی و کنترل شدید داخلی بوده و اخبار آن کمتر به بیرون درز کرده است، همین است که نویسنده حشاشین را ناگزیر به خیالپردازی درباره شرایط داخلی قلعه از جمله تصویرسازی بهشت سوق داده است. تصویری که از نگاه منابع تاریخی قابل تایید نیست.
نکته سوم اینکه مصرف حشیش و توهمسازی از بهشت که در رفتار فدائیان اسماعیلی تصویرسازی شده است، ریشه در یک سوء برداشت تاریخی دارد. در واقع صلیبیون که اولین بار در منطقه سوریه کنونی با فدائیان اسماعیلی مواجه شدند، به دلیل شیوه عمل آنها در قتل دشمنان، آنها را قاتل (assassin) یا حشاشین نامیدند.
بعدها هم جهانگردی دیگر از اروپا (مارکو پولو) دو قرن بعد از حسن صباح تحت تاثیر نوشتههای صلیبیون روایات افسانهواری از فدائیان اسماعیلی در قلعه الموت نقل کرده است.
نوشتههای مارکو پولو سرشار از داستانهای پر شاخ و برگ درباه حشاشین است. از جمله اینکه: «در قلعههای اسماعیلیه «باغهای مخفی بهشتی» وجود داشت و رهبر این گروه به قاتلان بالقوه حشیش میداد، و آنها را در محاصره تمام لذتهایی که در بهشت وعده داده شده بود، قرار میداد. و سپس آنها را برای ترور افراد میفرستاد.»
این درحالی است که در منابع اسلامی و منابع ایرانی در دوره حسن صباح، نشانی از واژه حشاشین یا توصیفی درباره استفاده از حشیش و توهمسازی از بهشت در قلعه الموت دیده نمیشود.
بعلاوه منابع اسماعیلی و کتب معاصر حسن صباح او را انسانی متشرع و زاهد شناساندهاند نه اهل موسیقی و حرام، چنانکه در سریال حشاشین نمایانده شده است.
با این فرض روشن است که عوامل سریال حشاشین بیش از اینکه به دنبال منابع اصلی اسماعیلی و اسلامی درباره حسن صباح باشند به سراغ منابع دست دوم، غیرمستند و داستانی در این باره رفتند و چنانکه پیتر میمی، کارگردان مجموعه گفته: هدفش تولید درام تاریخی با الهام از رویدادها بوده است، نه تولید مستد تاریخی.
نگاه سیاسی
حال جای این پرسش است که چرا تلویزیون مصر، با پشتوانه دولتی خود در زمان کنونی به داستان حسن صباح پرداخته است.
برخی کارشناسان عربی و ایرانی میگویند سریال حشاشین نوعی بازنمایی تروریسم معاصر از جمله داعش و القاعده و جمعیت اخوانالمسلین در داخل مصر است. جمعیتی که از نگاه دولت مصر جریانی تروریستی معرفی شده است.
برخی نویسندگان وابسته به اخوان هم به همین دلیل از سریال حشاشین انتقاد کردهاند. از جمله اسامه جاویش، روزنامهنگار طرفدار اخوان المسلمین، در صفحه مجازی خود سریال را به سخره گرفته و نوشته است: «با پخش سریال حشاشین… معلوم شد اخوانیها هیولا هستند».
اما همزمان بسیاری از کاربران در انتقاد از جاویش نوشتند که او «به شباهت بین اخوان و حشاشین اعتراف کردهاست».
فردی به نام «نادر الشریف» هم نوشت: «حسن الصباح، بنیانگذار حشاشین، و حسن البنا، مؤسس اخوان، دو روی یک سکه هستند و همه انتقادات به این سریال، منشأ و شیوههای حشاشین را افشا میکند که هیچ تفاوتی با شیوههای اخوان ندارد».
احمد بان، نویسنده و پژوهشگر در امور سازمانهای افراطی هم حمله اخوان به سریال «حشاشین» را اینگونه توجیه کرد که اعضای اخوان این سریال را به عنوان یک «طرح سیاسی و فکری علیه خود» میبینند.
با این حال فرهاد دفتری، رئیس بازنشسته موسسه مطالعات اسماعیلیه در لندن تاکید کرده است که هرگز نمیتوان نزاریها (اسماعیلیهای پیرو حسن صباح) را پدران تروریستهای امروزی دانست: «آنها هیچ شباهتی با تروریستهای مدرن نداشتند. علل کار این دو یکسان نبود، ابزارهایشان یکسان نبود و انگیزهها و اعمالشان یکی نبود. این ترورها بسیار محدود و هدفمند بودند. آنها به دنبال اقدامات تروریستی و کشتن مردم بیگناه نبودند.»
با این حال تصویرسازی تروریستی و تکفیری از حسن صباح و پیروان او ناخودآگاه ذهنها را به سوی تروریسم امروزی که یکی از دغدغههای عمده امنیتی جهان است سوق میدهد و شائبه هدفدار بودن تولید سریال در مصر را تقویت میکند.
به ویژه سکانس مربوط به آتش زدن بازار اصفهان و کشتار گسترده مردم که هدف آن ارعاب مردم و بدبین کردن آنها درباره توان و صلاحیت دولت سلجوقی در تامین امنیت ذکر شده است، رویدای است که مستند تاریخی ندارد، و صرفا با هدف مشابه سازی حشاشین با تروریستهای امروزی مورد توجه قرار گرفته است.
چه آنکه مدارک تاریخی همعصر اسماعیلیهای الموت هم نشان میدهد که در طول ۳۴ سال سلطنت حسن صباح، کمتر از ۵۰ ترور توسط فدائیان انجام شده است. و ترورشدگان از مقامات سیاسی و لشکری زمان خود بودهاند.
ثبت دیدگاه