یوسفعلی میرشکاک دربارۀ «جایگاه فردوسی در زبان فارسی» گفت: اهمیت فردوسی در درجۀ اول این است که بعد از دو یا سه نسل زبان فارسی را احیا کرد. حکومت بنیعباس قصد داشت زبان فارسی را در این طرف رود جیحون، یعنی منطقۀ ایران، از بین ببرد؛ اما موفق نشد.
وی اظهار کرد: فردوسی دریافته بود که باورهای اسطورهای نسل در نسل و ورای حکومتها در ذهنها وجود دارد؛ فردوسی با استفاده از این باورهای اسطورهای که در اذهان ایرانی وجود داشت، شاهنامه را سرود تا به انسان ایرانی بگوید تو شأن پایینی نداشتی. شاهنامه را سرود و با احیای هویت ایرانی و پیوند دادنش به زیرساختی که میدانست به تشیع در ایران منجر خواهد شد، هوشمندی خود را نشان داد.
میرشکاک ضمن خواندن اشعاری از شاهنامه تشریح کرد: وجهۀ دیگر اهمیت شاهنامه پس از احیای زبان فارسی و احیای آیین و رسوم این است که با منظوم کردن اسطورهها، ولایتمداری و روح تبعیت ایرانیها را یادآوری کرد، فارغ از اینکه شهریار کیست. این ولایتمداری و تبعیت در ماجرای زندانی شدن اسفندیار و وقتی که در روز آزادی خود زنجیرها را خودش پاره کرد و گفت من اسیر فرمان بودم نه اسیر زنجیر، نشان داده شده است که از این دست ماجراها در شاهنامه بسیار وجود دارد.
وی با اشاره به اینکه فردوسی در زمامداری و حکومتداری در شاهنامه آموزگاری میکند، گفت: ایرانیان پس از دوران مشروطه، گرفتار تفکری شدند که هر کس برای مستقل بودن باید طرز تفکر خاصی داشته باشند؛ پرداختن فردوسی به وحدت مردم در شاهنامه، میتواند یکی از پادزهرهای گسست در بین مردم باشد.
میرشکاک بینش فردوسی را یک بینش شگرف دانست و گفت: انسان ایرانی با رجوع به حافظه نمیتواند خودش را بشناسد. ما با رجوع به سعدی، با وجه عاطفی خودمان روبرو میشویم؛ اما فردوسی تمام وجه انسان ایرانی را نشان میدهد. خطری که امروز انسان ایرانی را تهدید میکند، بیهویتی است با خواندن شاهنامه ایرانی میمانیم. فردوسی به باورهای ما عمق میدهد و ریشهمان را به ژرفا میرساند./تسنیم
ثبت دیدگاه